پایان نقدوبررسی نقد شورای رمان آویژه | Mohadeseh.jh کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مَـهـوا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.


51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png



با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @مآه سآن و @نیـاز

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

62577_64a8e643082306f3fd4d2eeab1717d93.jpg


نام رمان: آویژه
نام نویسنده: محدثه @Mohadeseh.jh
ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی
خلاصه:
سوگند می‌خورد که عاشق نیست و حتی طعم شیرین یا تلخ آن را هم هنوز تجربه نکرده؛ ولی چگونه می‌شود آن قسم او را تا مرز مرگ و جنون کشانده باشد؛ چگونه؟ حال این دختر ساده و بی‌‌‌ریا، به چه طریق در حصار سخت عشق گرفتار می‌شود؟
برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با یاد اوس کریم
نقد رمان"آویژه"
منتقد"مآه سآن"
نوع نقد"نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل"1400/11/16"

ارکان میانی
۱. زاویه دید:
داستان از زبان آویژه که همان شخصیت اصلی داستان است بیان می‌شود.
شاید بیان داستان یک دختر ترسو که از همان ابتدا مشخص است داستان عشقی در پیش خواهد داشت از زبان خود شخصیت حالت خوشی نداشته باشد؛ اما نویسنده با مهارت و واژه آرایی ادبی به آویژه‌ی داستان یک شخصیت با وقار و با حجب و حیا بخشیده. زاویه‌ی دید و بیان مونولگ‌ها تاثیر مستقیمی بر به وجود آمدن شخصیت آویژه دارد.
زاویه دید از زمانی به جا افتادگی رسید که راوی دانای کل شد.

۲.سیر داستان:
سیر پیرنگ ابتدا از زبان آویژه بیان می‌شد؛ اما هر چه پیش رفتیم داستان بین آویژه و برسام در رفت و آمد بود و گاه کلافه کننده میشد، تعدد دفعات عوض شدن راوی گیج کننده بود.
درست از زمانی که داستان از زبان دانای کل بیان شد جذابیت داستان نیز بیش از پیش نمایان شد.
سوالی که همان اول برایم مطرح شد این بود، چرا در ابتدا آویژه چادر بر سر داشت؛ اما دیگر هیچ لوکیشنی مبنی بر چادری بودن او بیان نشد؟! شاید اگر این تضاد نبود حس و حال آویژه را بهتر درک می‌کردیم.
برسام همان اول به آویژه دل باخت که باور پذیری داستان را دشوار می‌نمود و حالتی کلیشه‌ای به خود گرفته بود؛ اگر عاشقی برسام کمی دیرتر اتفاق می‌افتاد داستان باورپذیرتری را ارائه می‌دادید.
شیب داستان ابتدا خیلی تند بود و گاه به قدری کلیشه آمیخته‌ی داستان میشد که حتی کلمات زیبا و توصیفات بی‌نقص نیز نمی‌توانست ضعف را پنهان کند؛ اما هرچه پیش‌تر رفتیم سرعت داستان کنترل شد و کلیشه‌هایی مانند اغفال آویژه توسط آلما به حداقل ممکن رسید و داستان در اوج خود یعنی جوانه زدن عشق در قلب آویژه به پایان رسید.

۳. بافت متن:
در متن رمان از لحن ترکیبی، ادبی و محاوره‌ای استفاده شده، مونولگ‌های ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای.
این نوع سبک نگارش در نوع خود خاص است؛ اما باید توجه داشت دو لحن با هم آمیخته نشوند. نویسنده‌ی داستان این مورد را به خوبی رعایت کرده بود.
بافت متن یک‌نواخت نبود و لحن‌ها جا افتاده و بودند، فقط گاها توصیفات از حد معمول بیشتر میشد که جای تأمل دارد.
یکی از ارکان قابل بررسی در بافت متن جمله بندی صحیح است.
نویسنده گاهاً فعل را در وسط جمله می‌گذاشت و این باعث بهم ریختگی جمله میشد.

۴. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها اکثرا با زبان عامه و اول شخص بیان می‌شود، داستان با وجود داشتن دیالوگ زیاد اصلا حالت دیالوگ محور به خود نگرفته است که این نشان از حاذق بودن نویسنده دارد.
مونولوگ‌های اول شخص و آراسته شده با واژگان ادبی و بازی با کلمات مخاطب را به عمق داستان می‌کشاند و حس حال آویژه برای مخاطب قابل لم*س است.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها با هم تناسب داشتند و داستان حالت دیالوگ محور یا مونولوگ زیاد طوری که دیالوگ قبل از خاطر نویسنده برود نداشت.
نویسنده در داستان به اضافه‌گویی نپرداخته بود و اگر از شعری در داستان استفاده شده بود کوتاه و تک بیتی بود.
باور پذیری و حالت دیالوگ‌ها و کلمات بکار رفته برای کارکتر‌ها با شخصیت آن‌ها جور بود و نوع بیان به خوبی رعایت شده بود.

ارکان‌ ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
داستان‌های عاشقانه‌ی این‌چنینی همیشه دارای ایده‌هایی کلیشه‌ای و خسته کننده هستند؛ اما نویسنده با فن بیان و شخصیت‌پردازی بی‌نقص و توصیفات عالی کلیشه‌ی داستان را به حداقل ممکن رسانده.
عشق شخصیت برسام به آویژه‌ی داستان خیلی سریع اتفاق افتاد؛ اگر عشق برسام به آویژه نیز رفته رفته همچون شروع عشق آویژه به برسام بود قطع به یقین داستان خواندنی‌تری ارائه میشد.
رمان با ورود خانواده‌ی عمه‌ی آویژه و ایجاد ابهام روابط برسام با این خانواده جذابیت خود را به اوج رساند.
ایده‌ی اصلی و عشق دو کارکتر از اواسط به بعد باورپذیری بیشتری داشت؛ اما اوایل داستان وجود عشق توسط برسام به آویژه اصلا قابل باور نبود و همین داستان را به کلیشه کشانده بود. آن اصرار برسام برای بودن با آویژه و حالت تدافعی آویژه کلیشه‌ی داستان بود و مخاطب را دلزده می‌کرد و از طرفی باور اینکه شخصیت مغروری مانند برسام هیچ‌گاه خورد را آنقدر آویزان دختری نمی‌کند که هیچ تمایلی به بودن با او ندارد و این باورپذیری داستان را کاهش داده است.

۲. پیام داستان:
گرگی که لباس بره پوشیده، دوگانگی و شخصیت‌هایی که ظاهرا دوست هستند؛ اما در باطن اصلا به صلاح شخصیت آویژه کار نمی‌کنند.
شخصیت شروان (پسر عموی آویژه) تا میانه‌های داستان یک شخص صبور و مثبت بود که با یک تلنگر ذات خاکستری خود را نمایان ساخت و انتظار می‌رود من بعد نیز این شخصیت سدی در راه عشق نوشکفته‌ی آویژه باشد.
شخصیت برسام در اوایل تیره می‌نمایید و رفته رفته با تمام یکدندگی‌ها و غرور ذات خوب خود را نمایاند.
با تمام این تفاسیر پیام داستان را دوگانگی تشخصی می‌دهم‌‌.

۳. ایده دهی و باور پذیری:
باورپذیری یک داستان نقش مستقیمی بر کیفیت و جذب مخاطب او دارد، اگر نویسنده‌ای صرفا فقط یک داستان را بنویسد و بر باورپذیری و ملموس بودن او توجهی نداشته باشد مطمئناً داستان او فقط یک نوشته‌ی ساده خواهد بود.
رمان آویژه داستان دختری را بیان می‌کند خانواده‌اش را در کودکی از دست داده و با خوانواده‌ی عمویش زندگی می‌کند، نویسنده با شخصیت پردازی درست، گوشه‌گیری و منزوی بودن شخصیت آویژه حس باور را در مخاطب ایجاد می‌کند؛ اما گاها تصمیمات اشتباهی که می‌گیرد و اعتماد به شخصیت دوستی (آلما) که قبلا نیز او را گول زده باورپذیری داستان را کاهش می‌دهد.

ارکان‌ اصلی
1. توصیفات:
چهره:
توصیفات چهره در رمان‌های عاشقانه نقشی پر رنگ دارد، این در حالیست که اهمیت این توصیفات در رمان‌های جنایی کم رنگ تر است.
بهترین نوع توصیف چهره، توصیفیست که خورد خورد باشد و تمامی ویژگی‌هارا پشت سر هم نگذاشته باشد.
از این‌ها گذشته نوع بیان توصیف نیز نقش بسزایی در شکل گیری چهره‌ی یک شخصیت در ذهن مخاطب دارد‌.
از توصیفات رمان آویژه می‌توان به موهای فر مانند او اشاره کرد که به زیبایی در ذهن نقش می‌بست و نویسنده به خوبی از توصیف چهره‌های کارکتر برآمده بود.
توصیف مکان:
توصیف مکان در داستان به ملموس بودن او کمک می‌کند، نویسنده‌ی رمان آویژه از این حیث زیاد خوب عمل نکرده بود و مخاطب ذهنیتی از مکان‌های حضور شخصیت‌ها نداشت.
توصیف حالات:
توصیف حالات و حرکات کاراکتر به گونه‌ای بود که حتی اگر راوی مشخص نبود مخاطب با شنیدن این حالات می‌فهمید که کدام شخصیت دارای این حرکات و حالات است.
برای مثال حالات استرسی و ترسیده‌ی آویژه یا ابهت و غرور برسام کاملا با توصیف حرکات هماهنگ بود.
توصیف زمان:
توصیفات زمان سیر یک نواختی داشت فقط گاها فلش بک‌هایی کوتاه به گذشته‌ی کاراکتر‌ها می‌پرداخت و سریع به زمان حال برمی‌گشت.
در بیشتر داستان آویژه در خانه حضور داشت و گاها نیز با دوستش آلما به بیرون می‌رفت.
توصیه می‌شود به توصیفات زمانی بیشتر بپردازید و کمی تنوع و اتفاق در رمان بگنجانید.
بودن در خانه و تعدد بیرون رفتن آویژه و آلما تبدیل به روزمرگی دو کارکتر شده.
توصیف عواطف:
در کافه نویسندگان عاشقانه توصیف عواطف و انتقال حس عشق به مخاطب نقشی اثاثی در ملموس بودن داستان دارد. شروع داستان و توصیف عواطف در اوایل قابل هضم نبود؛ اما هرچه پیش‌تر رفتیم عواطف پر رنگ تر و احساس عشق آویژه و برسام ملموس تر میشد.
از حس عشق که بگذریم غم پسر بچه‌ای را که خود بر جنازه‌ی غرق در خون مادر پارچه کشید یک تراژدی غمناک و قابل لم*س بود.

2.شخصیت پردازی:
خلق شخصیت‌های مختلف و پرداختن به حالات شخصیت و خلق و خوی آن‌ها شخصیت‌های متنوعی را در داستان گنجانده است.
پرداخت به شخصیت آویژه، دختری معصوم و ترسو که برای خود خط قرمز‌هایی دارد باعث خلق یک شخصیت مثبت شده است و شخصیت مردی مغرور و با ابهت با پرداختن به شخصیت و توصیف بی‌نقص حالاتش یک شخصیت عاشق پیشه را خلق کرده است.
انوع مختلف شخصیت پردازی را در داستان شاهد بودیم. نویسنده در داستان از قالب‌های مغرور، خجالتی و سمج و دست‌وپا گیر استفاده کرده بود.

3. فضاسازی:
فضا سازی و پرداختن به اجزای مکان تاثیر مستقیمی بر وارد کردن حس و حال کارکتر دارد.
برای مثال شرح فضای حمامی که برسام نه ساله جنازه‌ی مادر را دید.
نویسنده فضا را خوب به تصویر کشیده بود اما اگر کمی بیشتر به جزئیات می‌پرداخت هم فضای قابل باورتری ایجاد میشد هم احساس غم بیشتری به مخاطب القا میشد.
در فضاسازی فقط صرفا شرح یک مکان ملاک نیست و باید احساسات بیان شده با فضای موجود هم‌خوانی داشته باشد.
شرح فضا باید به گونه‌ای از طریق مونولوگ به مخاطب انتقال یابد که به فضا روح ببخشد، این درحالیست که نویسنده باید حواسش به بافت متن نیز باشد و مونولگ اضافی و طولانی در داستان بکار نبرد تا بافت متن نیز بهم نریزد.

4. کشمکش‌ها:
داستان آویژه از همان ابتدا دارای اوج و فرد و کشمکش‌هایی بود که متداول‌ترین این کشمکش‌ها که از اول تا همان آخر در داستان در جریان بود کشمکش‌ بین دو شخصیت اصلی آویژه و برسام بود که اوایل اعصاب خردکن بود؛ اما در اواخر داستان جذابیت یک داستان عاشقانه را به رمان بخشیده بود.

در ابتدا آویژه با مردی مزاحم کشمکشی لفظی داشت که برسام از راه رسید و اینک نوبت کشمکش بین مرد مزاحم و برسام بود.
رفته رفته کشمکش‌های لفظی بین آویژه و برسام گسترده تر می‌شود، برای مثال دیدار از قبل تأیین شده‌ی آویژه و برسام توسط آلما در پارک.
کشمکش‌ها از درگیری‌های لفظی به درگیری‌های جمسی نیز تبدیل شد، برای مثال درگیری بین شروان و برسام.

5. پیرنگ:
پیرنگ به معنای داستان کلی رمان می‌باشد، یک پیرنگ باید از قبل برنامه ریزی شده و هر اتفاق دلیل خاصی داشته باشد. در یک پیرنگ خوب نباید اتفاقات را بدون دلیل رها کرد.
کلیت رمان آویژه‌ یک هدف داشت که آن هم عشق بود.
رمان آویژه پیرنگ قابل قبولی دارد؛ اما نویسنده با کمی تفکر و ایده‌دهی می‌تواند به این عشق پر و بال دهد و پیرنگ گسترده‌تر و برنامه‌ریزی شده‌‌تری را داشته باشد.
داستان با درگیری بین مرد مزاحم و برسام آعاز می‌شود و این می‌شود شروعی برای آغاز عشق زود هنگام برسام به آویژه، دو کارکتر در ادامه به دفعات به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می‌کنند، تا اینکه خانواده‌ی عمه‌ی آویژه وارد داستان می‌شوند، داستان به این ورود وارد بخش میانی می‌شود و شروع ارتباطات برسام با این خانواده و ابهام برای کشف هدف برسام برای نزدیکی به او علارغم مخالفت شروان آغاز می‌شود.
در این مرحله کم‌کم آویژه نیز قلبش برای برسام می‌لرزد و داستان به پایان می‌رسد.

ارکان پایانی
1. ایرادات نگارشی:
سیر داستان در زمان حال است و افعال گذشته.
چادر را میان انگشت سبابه و شصتم فشردم... .✅
چادر را میان انگشت سبابه و شصتم می‌فشردم؛ قدم‌هایم را تندتر و در دل، فقط خود را نفرین می‌کردم.
می‌شد.✖میشد✅ ایستادم؛ صدای قدم‌هایش در پشت سرم متوقف شد؛
آب دهانم را بی‌صدا قورت دادم و به سمتش برگشتم، چادر روی سرم عقب‌تر رفت.


- حیف نیست که سیاهی شب رو از من پنهان می‌کنی؟✖
منظور رو کامل نمی‌رسونه، به چشم‌هاش اشاره داره؟✅

و او هم با فریادی سهمگین گفت:
بعضی جاها در دیالوگ علامت قبل شروع دیالوگ رو فراموش کردی.
‌- کاری نداشتی واین‌طوری و این طوری مثل بید داره می‌لرزه آره؟
از سه نقطه زیاد استفاده شده بود، برای مثال دیالوگ پایین بجای سه نقطه بهتره که از ویرگول استفاده بشه.
-بـ...ببخشید نمی‌خواستم این‌جوری بشه.

فعل همیشه باید در آخر جمله قرار بگیره و بعد از علامت(-) یک فاصله نیازه که به تعدد رعایت نکرده بودید.
‌- نه، خیلی هم ممنون. میشه برید کنار؟
-نه، خیلی هم ممنون. می‌شه کنار برید؟

سری به نشانهی تایید تکان دادم... .
سری به نشانه‌ی تایید تکان دادم... .


2. سخن منتقد:
آویژه‌ یک داستان منحصر بفرد و تجربه‌ای به یاد ماندنی برای من بود، شخصیت آویژه می‌تونه هر شخصی در دور و اطراف ما باشه و من کامل تونستم حس و حال این دختر رو درک کنم.
داستان اول از زبان شخصیت بیان میشد که تعدد دفعات عوض شدن راوی واقعا رو مخ بود و ای کاش از همون اول دانای کل رو بعنوان راوی انتخاب می‌کردی.
شخصیت آلما که مثلا دوست آویژه بود و مشخص بود نویسنده هم سعی در مثبت نشان دادن این شخصیت داره به شدت رو مخ من بود؛ دختری که از حساسیت دوستش خبر داره و مدام وادارش می‌کنه به محیط‌هایی قدم بزاره که جز شر چیزی براش نداره و آویژه‌ای که هر بار کور کورانه به حرفش گوش میده باور پذیری داستان رو پایین آورده.
از پیرنگ و توصیفات بی‌نقص و ... که بگذریم می‌رسیم به نگارش، با احترام باید بگم نگارش، فونت‌ها و املای کلمات به شدت از هم پاشیده و نامرتب بود. و من فقط موقع خوندن حرص خوردم که چرا یه همچین رمان جذابی باید انقدر بهم ریخته و آشفته باشه.

3. توصیه‌های منتقد:
توصیه می‌کنم برای باور پذیری بهتر داستان کمی آویژه رو مقابل آلما سخت‌تر کن، دانای کل به عنوان راوی بهترین انتخاب اواسط داستان بود، توصیه می‌کنم دیگه راوی رو عوض نکنی و در آخر حتما حتما رمانت رو به ویراستار بسپر تا اشکالات فونت و املای کلمات رو درست کنن.
موفق باشی و امیدوارم آویژه رو اون بالاها ببینم?

***
@Mohadeseh.jh
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مَـهـوا

مدیر بازنشسته
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
فرشته زمینی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
5,841
پسندها
پسندها
6,468
امتیازها
امتیازها
293
سکه
112
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین