پایان نقدوبررسی نقد شورا رمان هفت تیری به نام قلم | Aynaz* کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.


51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png




با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @Romeo و @شکارچیشکارچی عضو تأیید شده است.

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 99532
نام رمان: هفت‌تیری به نام قلم
ژانر: جنایی، معمایی
نویسنده‌: آیناز @Aynaz*
خلاصه‌:
کاترین، دختری که تمام زندگی‌اش روی گلوله چرخیده کنون دچار تحول عجیبی شده است! او میان دوراهی خوب و بد، اسلحه و قلم گیر افتاده است؛ سردرگم است و نمی‌داند چگونه این سراشیبی مملو از آشوب و دشواری را طی کند.
او نمی‌داند در انتها میان اسلحه و قلم کدام را انتخاب می‌کند... .
برای مطالعه رمان کلیک کنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تاسیـانتاسیـان عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی رمان
نویسنده رسمی رمان
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,559
پسندها
پسندها
2,039
امتیازها
امتیازها
273
سکه
1
با یاد اوس کریم
نقد رمان "هفت‌تیری به نام قلم"
منتقد "ماه‌ناز"
نوع نقد "نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل "۱۴۰۰/۱۱/۲۵"

ارکان‌ میانی
۱. زاویه‌دید:
اولین رکن که باید بررسی کنیم زاویه دید هست. زاویه دید انتخابی توسط نویسنده برای رمان سوم شخص با بافت ادبی و دیالوگ‌های محاوره‌ای بود. با توجه به این‌که یکی از ژانر‌های رمان معمایی هست زاویه دید به درستی انتخاب شده و باعث سردرگمی خواننده نمیشه اما بهتره کمی روی کشمکش‌های درونی کارکتر‌ها هم تمرکز بکنید تا خواننده بهتر بتونه با کارکتر‌ها و اهدافشون ارتباط برقرار بکنه.
۲. سیر داستان:
ژانر‌های رمان جنایی و معمایی بودن برای اینطور ژانر‌ها نویسنده باید در ابتدا ابهام به وجود بیاره و با قلمش کاری بکنه که خواننده ابهام‌هایی که وجود اومده رو توی ذهنش به نتیجه برسونه و بعد با یک اتفاق غیر منتظره یا نتیجه‌ای که قابل پیش‌بینی نبوده خواننده رو قافل گیر بکنه. نویسنده رمان هفت‌تیری به نام قلم با توجه به ژانر‌ها تونسته بود ابهام به وجود بیاره و خواننده رو همراه خودش برای ابهام زدایی بکشونه لیک سیر به شدت کند بود گاهی در چند پارت‌ متوالی لوکیشن و موضوع بحث کارکتر‌ها یک‌جا و یک چیز بود این موضوع باعث خسته شدن خواننده می‌شه و همچین باعث یک نواختی اون موضوع میشه‌ گاهی ممکنه اتفاق مهمی درحال رخ دادن باشه اما بخاطر سیر کند اون اتفاق حالت یکنواختی رو برای خواننده بگیره. سعی کنید در کنار توصیفات ظاهری و حالات از احساسات و ری‌اکشن‌های مختلف کارکتر در مقابل اتفاق‌های گوناگون هم بنویسید تا خواننده راحت‌تر با فضا کنار بیاد و همچنین سیر رو کمی تند‌تر بکنید.
۳. بافت متن:
بافت انتخابی مونولوگ ادبی از زبان سوم شخص با دیالوگ‌هایی با بافت معیار بود. گاهی می‌دیدیم که در دیالوگ‌ها که به سبک معیار نوشته می‌شن کلمات با حالت رسمی و ادبی ادا می‌شدن، مثلاً «رفته‌ام» این در دیالوگ اشتباست طرز صحیح «رفتم» هستش. بهتره که توی دیالوگ‌هاتون این مورد رو ویرایش بکنید به‌خاطر اینکه خیلی جاها دیده می‌شد. البته اگر بافت دیالوگ‌هاتون هم ادبی بود اشکالی نداشت اما چون سبک انتخابی بافت برای دیالوگ معیار بود بهتره که همه کلمات رو در دیالوگ‌ها معیار بنویسید.
۴. دیالوگ‌هاو‌مونولوگ‌ها:
تناسب و انداره مونولوگ و دیالوگ‌ها با هم... رمان به شدت مونولوگ محور بود و دیالوگ‌ها هم به شدت طولانی بودن مثلا در یک پارت کلاً شاهد دوتا دیالوگ بودیم که بسیار هم طولانی بودن و همچنین دیالوگ‌ها بیشتر حالات توصیفی داشتن و ظاهر و حالات رو توصیف می‌کردند بهتره که توی دیالوگ‌ها از کشمکش‌های درونی کارکتر‌ها هم بنویسید. خیلی جاها دیالوگ‌ها طولانی بود و حرف‌ها پشت سر هم می‌اومد بهتره که بعضی‌ جاها بین دیالوگ اندکی تأمل بکنید و از حالات لحظه‌‌ای کارکتر‌ها بنویسید و دوباره دیالوگ رو از سر بگیرید اما نه اینکه رشته حرف رو به یک‌باره پاره بکنید. نسبت مونولوگ‌ها به دیالوگ‌ها خیلی بیشتر بود بهتره که دیالوگ‌ها رو توی پارت‌ها بیشتر بکنید تا خواننده بتونه روابط بین کارکترها رو با هم درک بکنه و نکته دیگه این‌که توی مونولوگ احساسات و عواطف و تفکرات کارکتر رو می‌نوشتید خیلی خوب بود اما مستقیم و صریح نوشتن این‌ها باعث کاهش جذابیت میشه‌ بهتره که عواطف، احساسات و تفکر کارکتر‌‌ها رو نشون بدید اون هم توی طرز رفتار و صحبتشون؛ در بخش توصیفات بیشتر به این موضوع می‌پردازیم. در مورد لحن صحبت و رفتار کارکتر‌ها هم یک نکته‌ای رو عرض بکنم و در بخش شخصیت پردازی کاملش بکنم. همنطور که توی دنیای واقعی لحن و گویش و لحجه و رفتار و... انسان‌ها با هم متفاوته شخصیت‌های داستان هم باید همینطور باشن به اصطلاح باید بین کارکتر‌هاتون فرق باشه توی رفتار، شخصیت، تفکر، ابراز احساسات، سلیقه یا هر چیزه دیگه‌ای تا رمان از یکنواختی در بیاد. و همچینین سعی کنید دیالوگ‌ها طوری باشه که خواننده بتونه حرف کارکتر رو باور بکنه و درک بکنه. دور نشید از دنیای اصلی درسته که توی کتاب دست نویسنده برای هرکاری و هر رفتاری برای کارکترش بازه اما رکن باورپذیری رو فراموش نکنید، در ادامه بیشتر به این موضوع می‌پردازیم.

ارکان‌ ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
ایده کلی داستان در مورد دختری به نام «کاترین» بود که پدرخوانده‌ی یه گروه مافیا بود که قرار بود مهم‌ترین عملیات کاریش رو انجام بده و پول هنگفتی در این راه نصیب خودش و گروهش بشه اما مشتریشون وقتی متوجه می‌شه که رئیس این گروه مافیا «پدر خوانده گروه مافیا» یک دختره کمی دل‌سرد می‌شه از این رو پسر عموی کاترین «رابرت» مسئولیت عملیات رو بر عهده میگیره در کنار این اتفاق بزرگ که تقریبا اتفاق اصلی هست. یک سری‌ اتفاق‌های مهیج دیگه هم در شروع و بین افتاد مثل قتلی که کارتین در ابتدای رمان کرد و همچنین مرگ آلیس و همینطور وجود دختری در بین اشخاص انتخابی برای عملیات که خیلی مرموز بود و یک تلفن مشکوک با کسی داشت که گویی از این گروه می‌خواست انتقام بگیره. ایده نو بود. البته سردسته بودن یک گروه مافیا و جابه‌جایی مواد مخ*در و این‌ها اندکی کلیشه‌ای هستن اما نویسنده تونسته این کلیشه‌ها رو با پردازش به ابهام‌هایی که در میانه به وجود میاره دور بزنه.
۲. بررسی پیام‌ رمان:
ژانر معمایی به سبکیه که تا آخر معلوم نمیشه هدف و پیام اصلی داستان چی بوده بنابراین نمیشه پیام قطعی رو بررسی بکنیم چون هرلحظه ممکنه اتفاقی به دور از پیش‌بینی ما بی‌افته. وقت برای نتیجه‌گیری زیاده.
۳. ایده‌دهی و باورپذیری:
سر فصل مورد بررسی در این رکن (باورپذیری) حقیقی بودن شخصیت داستان و حقیقی بودن فضای داستان هست. حالا حقیقی بودن شخصیت داستان چیه؟ اینه که کاراکتر با تنش‌های مختلف طیف مختلف شخصیت عوض بشه... تکامل پیدا کنه یا سرکوب بشه این مشخصات باعث میشه شخصیت یک شخصیت حقیقی باشه و باعث میشه بگیم شخصیت با اینکه وجود خارجی نداره زاده ذهنه ولی انگار واقعیه منظور بنده تفاوت‌هاییه که می‌تونید بین شخصیت‌ و خواننده بذارید تا حلقه ارتباط شکل بگیره.
برای مثال عرض میکنم شخصیت اصلی «کاترین» یک شخصیته که شما جوری توصیفش کردین که از لحاظ رفتار و شخصیتی و از جمله ظاهری بدون هیچ ایرادیه درحالی که یک فرد عادی توی دنیای واقعی محال ممکنه که هیچ نقص ظاهری یا رفتاری نداشته باشه هیچکس توی دنیا کامل نیست و در رابطه با شخصیتهای رمان‌‌ها هرچند زاده ذهن هستند ولی نباید در این مورد استثنا قائل شد. و یا بقیه کارکترها همه‌اشون یا چشم‌هاشون عسلی بود و یا آبی و دارای هیکل بی‌نقص و رفتارهای کمالگرا و گاهی مهربون بودند. مثلا در بخشی دیده میشد که کاترین شخصیتی به شدت سنگدل و بی‌رحمه اما یک جاهایی بی‌دلیل دلسوزی میکرد یا دلش به رحم می‌اومد خب این تناقض شخصیتی از نظر بنده تضاد قشنگی نیست و باعث دوگانگی شخصیت میشه. علاوه بر اون در کنار نکات مثبت شخصیت‌ها به نکات منفیشون هم بپردازید و سعی کنید شخصیت رو بی‌نقص جلوه ندید چون این کار از باورپذیری شخصیت کم می‌کنه و بنا به توضیحات بالا شخصیت یک شخصیت حقیقی خوانده نمیشه.
و موضوع بعدی مورد بررسی در این رکن فضاسازی یا توصیفات حالات حقیقی هست... خیلی مهمه که توصیفات شما احساسات خواننده رو در بر میگیره یا نه صرفاً یک تعریف حالت هست. توصیف مهم‌ترین بخش در مونولوگ‌ هست پس خیلی مهمه که از این ابزار چطوری استفاده کنید توصیفات باید به گونه‌ای باشه که بدون تعریف و توضیح خواننده متوجه فضای لوکیشن و احساسات خواننده بشه. به عنوان مثال گفتن این جمله «با عصبانیت گفت:» یک جمله سطحی هستش و نه توصیفی درش دیده میشه و نه فضاسازی چرا که نویسنده مستقیم به عصبانیت کارکتر اشاره کرده حالا فرق این جمله رو با این جمله پیدا کنید «گلدان روی میز را برداشت به زمین کوبید، صدای تیکه‌تیکه شدن گلدان در سرش اکو شد دستش را بین موهایش پیچ داد و با چشمانی سرخ شده داد زد:» در این جمله نویسنده اصلا مستقیم به اینکه شخصت عصبی شده اشاره نکرده بلکه با رفتار کارکتر به خواننده نشون داده که شخصیت عصبی هست.


ارکان‌ اصلی
۱‌. توصیفات:
توصیفات چهره: توصیف چهره در وهله اول تصوریه که از کارکتر توی ذهن خواننده شکل میگیره توصیف چهره اصلا نباید پشت سر هم باشه و جنبه تعریفی داشته باشه و جنبه تعریفی داشته باشه توی بسیاری از رمان‌ها نویسنده‌ توی پنج خط مونولوگ به صورت تعریفی و پشت سر هم ظاهر کارکتر رو تعریف می‌کنه در حالی که یه توصیف صحیح از چهره هم باید توی دیالوگ دیده بشه و هم توی مونولوگ خوشبختانه توی رمان هفت‌تیری به نام قلم نویسنده پشت سر هم کارکتر‌ها رو توصیف نکرده و در سکانس‌های مختلف و شرایط گوناگون تیکه‌تیکه چهره شخصیت‌ها رو توصیف کرده و ظاهر کارکتر رو در ذهن خواننده کامل کرده اما بهتره که از شخصیت‌های رمان مثلاً کاترین چیزی بیشتر از ل*ب‌های شرابی و موهای قهوه‌ای و چشمان عسلی بدونیم توصیفات می‌تونست کامل‌تر باشه اما اینکه جنبه تعریفی نداشت یک رکن مثبت به شمار می‌ره. و همینطور توصافت گفته شده از کارکتر‌ها نشون می‌داد که همه شخصیت‌ها بی‌نقص هستند بالاتر هم اشاره کردم توی دنیای واقعی هم هیچ انسان بی‌نقصی وجود نداره بهتره گه در کنار زیبایی‌های کارکتر یک نقطه منفی یا یک نقص بُلد یا کمرنگ اضافه بکنید و به حقیقی شدن کارکتر بیافزاید.
توصیفات مکان: از نقد‌های وارد به بخش توصیفات این رکنه که به نظرم درش کم کاری شده. خب وقتی خواننده وارد فضای جدیدی می‌شه انتظار به حقی که داره اینه‌که از لوکیشن اطلاعاتی داشته باشه و حس نکنه اتفاقات داره تو فضای خالی رخ می‌ده. به عنوان مثال ما هیچ اطلاعاتی از چگونگی خونه‌ی کاترین یا بخشی که افراد انتخابی درش بودن نداشتیم و یا یه جایی در اپایل رمان شاهد قسمتی بودیم که کارکتر به یک مکان که یک کوچه بن بسته می‌رسه و از یدوار بالا میره و پشت دیوار یه پرتگاهه! خب این اصلا منتقی نیست که پشت دیوار یک پرتگاه باشه بهتره که یک تجدید نظر در را*بطه با این مکان بکنید.
توصیفات حالات:
بالا‌تر توی قسمت باورپذیری هم اشاره کردم که توصیفات حالات کمی مستقیم بود. یعنی نویسنده مستقیماً به عصبانیت یا خوشحالی یا ناراحتی کارکتر‌ها اشاره کرده بود مثال رو همونجا هم زدم بهتره که به‌جای مستقیم اشاره کردن به عواطف و احساسات کارکتر اون‌ها رو با رفتارشون توصیف کنید.
توصیفات زمان:
در قسمت‌هایی از رمان زمان عوض میشد و فلش بک می‌رفت یا به کشور دیگر و زمان دیگری راه پیدا می‌کرد در واقع اتفاقات و پیرنگ در یک خط زمانی اتفاق نمی‌افتاد و گاهی به عقب و گاهی به لوکیشن مختلفی می‌رفت که توصیفات نویسنده در این بخش قابل قبچل بود و باعث گیجی خواننده نمی‌شد.
توصیفات احساسات:
نباید به هیچ عنوان توصیفات احساسات وابسته به دیگر رکن‌های توصیف باشه متعجب شدن، ناراحت شدن، عصبانی شدن و... همه‌این‌ها احساساتی هست که کارکتر ممکنه بگیره و نویسنده باید جوری این احساسات رو اوصیف بکنه که خواننده با احساسات کارکتر همراه بشه به عنوان مثال همراه ناراحتی شخصیت اشک بریزه همراه هیجان زده شدنش اون هم هیجان زده بشه و موقع شادی کارکتر هم به وجود بیاد. متاسفانه نویسنده هفت‌تیری به نام قلم زیاد در این رکن توصیفات موفق نبودن بهتره که یه بازنگری بکنید و در را*بطه با این رکن بیشتر مانور بدید.
۲. شخصیت‌پردازی:
زمانی گفته میشه شخصیت پردازی رمان کامله که خواننده اطلاعات داشته باشه در مورد شخصیت فرق نداره شخصیت فرعی باشه یا اصلی در را*بطه با هرکدوم از کارکتر‌ها خواننده باید اطلاعات داشته باشه و هیچ کارکتر مبهمی توی ذهنش نباید بمونه. این اطلاعات توی ظاهر، شخصیت درونی، اهداف، نیاز‌ها، رفتار‌های مختلف در مواجه با فضا و اتفاق‌های گوناگون کارکتر خلاصه می‌شه. کاترین به نظر شخصیت اصلی داستان و پدرخوانده یک گروه مافیا هست که برای یه عملیات بزرگ تلاش می‌کنه. نکته مبهم در این قسمت چرایی کار‌های کاترینه؟ به عنوان مثال قتل‌هایی که انجام می‌ده برای چیه؟ برای چی وارد این بازی شده؟ هدفش از کار‌هاش چیه انتظار می‌ره که گره‌های موجود رو نویسنده در آینده بتونه به درستی باز بکنه.
به غیر کاترین که شخصیت اصلی داستان هست شخصیت‌های دیگه‌ای هم توی رمان هستن مثل رابرت، کلارا، دنیز و... که باید راجع به این شخصیت‌ها هم یک‌سری اطلاعات داشته باشیم زاویه دید انتخابی سوم شخص بود و داستان در بعضی جاها حول محور تمام شخصیت‌ها می‌گذشت اما همچنان اطلاعات کاملی در مورد بعضی از شخصیت‌ها و اهدافشون نداشتیم و این یک نکته منفی هست بهتره که در کنار اهمیت دادن به شخصیت اصلی «کاترین» خواننده رو با شخصیت‌های فرعی هم آشنا بکنید و حلقه ارتباط بین خواننده کارکترها رو قطع نکنید. و نکته بعدی که بالاتر هم بهش اشاره کردم هر امسانی دارای یک سری سلایق و طرز رفتار و تفکر و گویش و... متفاوته و خیلی قشنگ‌ میشه که این موضوع رو بین شخصیت‌هاتون بیارید مثلا یک لحن خاص صحبت کردن که مختص به یکی از شخصیت‌هاتون باشه یا یه طرز تفکر خاص فرق نداره مثبت یا منفی یک چیزی که اون رو متفاوت جلوه بده و شخصیت‌هاتون شبیه به هم نباشن و از یکنواختی در بیاد.
۳. فضاسازی:
در این رکن انتظار می‌رفت که نویسنده بهتر عمل بکنه بخاطر فضا مهیج رمان نویسنده باید خیلی روی فضاسازی مانور بدن. دقت کنید فضاسازی فقط توصیف مکان نیست بلکه آماده کردن ذهن خواننده برای اتفاقی که می‌افته‌ هست اینکه چطوری خواننده رو برای یک فضای مهیج، تراژدی، عاشقانه و یا جنایی آماده بکنید هنر قلم شماست. فضاسازی روی باور پذیری اتفاق‌ها خیلی کمک می‌کنه و همینطور ترکیب توصیفات و فاسازی با هم می‌تونه سطح قلمتون رو خیلی بالا ببره پس ساده از روی این رکن نگذرید. به عنوان مثال وقتی قتلی قراره انجام بگیره یا شخصیت یک کار مهم یکنه یا یک سکانس تراژدیک قراره نوشته بشه قبل از شروع باید ذهن خواننده رو براش آماده بکنید. اما متاسفانه توی رمان هفت‌تیری به نام قلم زیاد فضاسازی دیده نمی‌شد بهتره که روی این رکن هم کار بشه.
۴. کشمکش‌ها:
در طول رمان به تعدد درگیری‌های ذهنی کاراکتر با خودش یا عوامل بیرونی رو داشتیم. هرچند که انتظار می‌رفت به کشمکش‌های درونی کارکتر‌ها بیشتر اهمیت داده بشه. یک اینکه زاویه سوم شخص با توجه به ژانر‌ها مناسب بود و همچنین بافت معیار برای دیالوگ‌ها مناسب بود و ساعث می‌شد که این کشمکش‌های درونی و بیرون رو خواننده بتونه درک و حس بکنه اکر بیشتر روی توصیفات مانور بدید بهتر از این هم خواهد شد. کشمکش ابزاریه که باعث می‌شه خواننده به کارکتر نزدیک بشه و با کارکتر زندگی کنه و در واقع با اون همزاد پنداری کنه این رکن همزاد پنداری اگر توی رمان باشه رمان سطح مطلوبی میگره برای همین هم بنده خیلی روی کشمکش‌های درونی تاکید دارم. حالا با تچجه به اینا یک مثال برای شما می‌زنم چیز بُلدی که دیده میشه توی رمان قتل هستش و کاملا هم ژانر جنایی میاد پس مثال بر این پایه می‌زنم مثلا قبل از اینکه کارکتر قتلی انجام بده شما باید یک جوری کشمکش درونی برای کارکتر ایجاد بکنید که خواننده وقتی می‌خونه بتونه با کارکتر همزاد پنداری کنه و اون رو درک بکنه و حق قتل رو به اون بده یا بلاعکس.
۵. پیرنگ:
رمان با قتل مبهمی که کاترین کرد و فرار اون از دست پلیس و سر انجام به قتل رسوندن مأمور پلیس شروع شد. شروع ابهام هیجان اپلیه را داشت و می‌توانست خواننده را برای خواندن ادامه رمان مجذوب کند لیک سیر کندی که وجود داشت باعث دفع این هیجانات می‌شد و در وهله اول خواننده را خسته می‌کرد. داستان با ورود رابرت و کلارا به داستان ادامه پیدا کرد و نقطه اوج به قتل رسیدن ناگهانی شخصیتی به نام آلیس بود که خواننده هیچ آشنایتی با این کارکتر و همچنین شخصیت دنیز نداشت و این یک نکته منفی هست.‌ بهتر بود که ذهن‌ خواننده قبل از اتفاق مرگ با این شخصیت‌ها آشنا می‌شد تا بعد از مرگ کمی احساسات خواننده بر انگیخته می‌شد. داستان با فراخواندن صد و خرده‌ای افراد برای شرکت در دور سر انجام انتخاب یازده نفر برتر برای عملیات ادامه پیدا کرد و اوج این قسمت پیدا شدن جاسوسی در این بین بود دختری به نام کارولین که به طرز مرموزی رفتار می‌کرد و تلفنی مشکوک داتش و همچنین علاقه ناگهانی رابرت به این شخصیت ادامه داستان با فلش‌بک‌های گذشته و در آخر پیدا شدن قاتل آلیس و تیر خو*ردن سوفیا و تنش‌های کاترین برای انتقام.
با توجه به ژانر‌ها پیرنگ مناسب بود و تنش‌ها و کشمکش‌های اواسط کاملا به جا و مناسب بود منتها باید روی فضاسازی کار شود. هردو ژانر معمایی و جنایی در رمان دیده می‌شه و انتظار می‌ره همینطور پیش بره... .

ارکان‌ پایانی
۱. ایرادات نگارشی:
کتاب‌خانه❌ کتابخانه ✅
...و❌ ... و✅
اون...جاسوس❌ اون... جاسوس بود✅
بسیار خوب❌ بسیار خب✅
خیلی خوب❌ خیلی خب✅
تاسف❌ تأسف✅
تامل❌ تأمل✅
دو سه دقیقه❌ دو و سه دقیقه✅
من...من...من❌ من... من... من...✅
یع‌... یعنی ❌ یعنی✅
پیشمون‌تون❌ پیشمونتون✅
کردن‌ام❌ کردنم✅ (توی دیالوگ معیار باید به این صورت بنویسید.)
پاپ‌کرن❌ پاپکرن✅
پن‌کیک❌ پنکیک✅
مسلما❌ مسلماً✅
اخیرا❌ اخیراً✅

آخر چرا میان این همه موقعیت دقیقاً زمانی که رابرت به او بی‌اعتماد شده و می‌خواهد کارها روی نظم پیش برود را برای قتل‌های انتقام‌خیزش انتخاب کرده است. ❌
آخر چرا میان این همه موقعیت دقیقاً زمانی که رابرت به او بی‌اعتماد شده و می‌خواهد کارها روی نظم پیش برود را برای قتل‌های انتقام‌خیزش انتخاب کرده است؟!✅
با دو از اتاق وارد شد. ❌ با دو از اتاق خارج شد.✅

اظطراب❌ اضطراب ✅
نعف❌ نفع✅
(غلط املایی)
پرت قدرت❌ پرقدرت✅
(ایرادات تایپی)

۲. سخن منتقد:
با سلام و عرض خشته نباشید خدمت نویسنده گرامی برای نگاشتن این رمان. ایده و پیرنگ اصلی داستان جای پیشرفت داره و نو هستش قژعا با توجه به یک سری جزئیات مثل توصیفات و فضاسازی می‌تونید سطح رمان رو خیلی بالا ببرید. توصیه‌های لازم رو در بالا ذکر کردم اما یک کلیتی ازشون بهتون می‌دم که اگر ویرایش و اضافه بکنید قطعاً توی سطح اثر شما بهتون کمک می‌کنه. یک اینکه ایرادات نگارشی رو ویرایش کنید. دو ابنکه روی توصیفات هر پنج سرفصل کار بکنید. سوم اینکه به شدت روی فضاسازی کار بکنیپ با توجه به ژانرهای امتخابی و پیرنگ این رکن خیلی مهمه. چهارم سیر رمان رو حتما یکم تند بکنید و از اضافه گویی و مونولوگ‌های طولانی پرهیز کنید. پنجم دیالوگ‌ها رو کوتاه بکنید چون جملاتی برای خواننده جذاب هستند که کوتاه و مختصر باشند و در عین حال مفهوم لارم را برسانند. ششم اینکه در دیالوگ از زبان و بافت ادبی استفاده نکنید چون کلیت زبان انتخابی معیار هست و جلوه خوبی نداره. و در آخر امیدوارم رمان رو در سطح‌های بالا ببینم موفق و موید باشید.
***
@Aynaz*
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین