آدمیزاد یکه و تنها و بیپشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست میکند که زادبوم او نیست با هیچ کس نمیتواند پیوند و وابستگی داشته باشد خودش هم میداند.
تمام کارهايى که در این خرابشده انجام می گیرد به قدری عجیب و غریب است که از حد تصور خارج است.
گمان نمی کنم در هیچ جای دنیا خلائی به این کثافت و مسخرگی وجود داشته باشد!
اما چه می شود کرد در اینجا ترکمانمان زده اند و راه گریز مسدود است.