نقد به هرجهت باید بر این پایه باشد که صادقانه تمامی کاستیهای اثر را بازگو کند و درجهت پیشرفت آن، قلمِ نقاد خود را حرکت دهد.
به یاد داشته باشید، منتقد شما با دیدی بیطرف و به دور از کینه، در راستای ارتقای سطح قلم شما گام برمیدارد.
با عرض درود خدمت نویسنده محترم،
به نقد پایانی اشعار شما میپردازم.
نام اثر:
نام اثر همانطور که در نقد پیشین ذکر شد، از دو بخش ایجاد شده بود و کاملا کلیشه بود. ارتباط خود را با اثر و ژانر اثر حفظ میکرد اما کشش و احساس خاصی در مخاطب به وجود نمیآورد. از این رو بهتر بود که نامی خلاقانهتر برمیگزیدید.
زبان اثر:
لحن اثر ساده و روان بود، این نکته را نمیشود نقطهی ضعف تلقی کرد. کلمات و عبارات نیز ساده بودند، همچنین استفاده از دستور زبانی کهنی به چشم نمیخورد. چینش و دایره لغات شعر، اعجابانگیز نبودند و مانند تمام ارکان دیگر به سادگی انتخاب شده و در جای خود قرار گرفته بودند. همه چیز میتوانست خلاقانهتر باشد اما نبود و از این لحاظ، شما متوسط عمل کرده بودید.
صنایع اثر:
آرایهها وجود داشتند اما وجودشان کمرنگ و بیجان بود. وقتی صحبت از صنایع شعر میشود یعنی شما هرچه دم دستتان میآید را برای نوشتن یک متن عالی به کار ببندید و ژرفترین ارتباط را میان مخاطب و ایدهتان، با استفاده از آنها ایجاد کنید. لیکن در این مجموعه، شما فقط میخواستید که چیزی نوشته باشید، تشبیههایتان خوب بودند اما منحصر به فرد نبودند، از مراعاتالنظیر بهره بودید که شاید میتوانست بیشتر باشد. درکل متوسط عمل کرده بودید.
تعیین حد نوآوری اثر:
نوآوری شعر متوسط بود. جملاتی که بارها گفته شده بود و بارهای دیگری نیز در این شعر به کار آمده بودند. خلاقیت، اجازهی پرواز نگرفته بود و مفهوم بسیار سادهتر از حالت معمول بیان شده بود.
پیام و مضمون اثر:
پیام اثر عشقی بود توام با ناتوانی از وصال. نویسنده عشقی را در پی شرح دادن بود که معشوق غافل از آن بود. عاشق تمام چیزهای مربوط به او را دوست میداشت اما سردرگم میان داشتن یا نداشتن معشوق خود مانده بود. البته این میتواند از پردازش گیج کنندهی نویسنده باشد. ایده بطور کل خوب بود و میتوانست خیلی بهتر پردازش شود. از لحاظ جایگاه اجتماعی و رسالتمندی، شعر دارای آن نبود.
ساختار اثر:
شکل اثر نو بود. قالب، موج نو بود که وزن و آهنگی ندارد و از روی مفهوم غنی و اعجابانگیز خود آن را از نثر جدا میکنند. قالب به درستی انتخاب شده بود و اشعار یکدست بودند. همچنین اشعار برای عاشقان و دستهی سنین جوان و نوجوان سروده شده بودند.
ترکیب و تالیف اثر:
شعر شروعی نامفهوم از لحاظ لغوی داشت اما با معنای «پیچیدن باد در گیسوی معشوق و گیر کردن دل عاشق در آن» شروع شده بود. پیشنهاد میشود نویسنده جملات را به هم مربوط کند و از نامربوطنویسی پرهیز کند. (بطور مثال در همان ابتدا، لیلی را به زلیخا پیوند زدهاید) شعر شروع عاشقانهای داشت و در اواخر آن نیز به وصال ختم شده بود گرچه اجزای آن کمی پراکنده بودند و روند را به خوبی جلو نمیبردند.
نوع اثر:
نوع اثر غنایی بود و قالب منتخب موج نو.
برای قالب موج نو، همانطور که گفتم، مفهوم خوب و عنصر خیال که بصورتی خاصتر بیان می،شود نقطهی قوت جدایی آن از نثر است(زیرا این قالب هیچ وزن عروضی و حتی آهنگی ندارد).
به طور کلی هر شعری نیازمند استفاده ماهرانه از عناصر خیال و عاطفه است که نویسنده در این نکته متوسط رو به بالا عمل کرده بود. شعر خیالانگیز بود اما خاص نبود. میتوان گفت نویسنده از پس نوع اثرش، تا حدی برآمده بود.