نام رمان: خون درنا سرخ نیست.
نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ جنایی_ عاشقانه
ناظر: @دلارامـــ!
خلاصه:
آدمهای شهر همیشه برای لقمهای نان میدوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفرهی بزرگتر به بیراهه میرود.
درنا در خیال خودش نجاتدهنده است. انتخاب میکند و مسیر جدیدی را پیش روی خودش میبیند.
در این میان کسی کشته میشود. بهنام، به عنوان بازپرس ویژهی قتل، درگیر حل کردن معمای قتل شده و کم کم پی میبرد که در زندگی شخصی خودش هم معماهایی لاینحل وجود دارند.
نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ جنایی_ عاشقانه
ناظر: @دلارامـــ!
خلاصه:
آدمهای شهر همیشه برای لقمهای نان میدوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفرهی بزرگتر به بیراهه میرود.
درنا در خیال خودش نجاتدهنده است. انتخاب میکند و مسیر جدیدی را پیش روی خودش میبیند.
در این میان کسی کشته میشود. بهنام، به عنوان بازپرس ویژهی قتل، درگیر حل کردن معمای قتل شده و کم کم پی میبرد که در زندگی شخصی خودش هم معماهایی لاینحل وجود دارند.
در حال تایپ موضوع 'رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م'
نام رمان: خون درنا سرخ نیست.
نام نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ جنایی_ عاشقانه
ناظر: @دلارامـــ!
خلاصه:
آدمهای شهر همیشه برای لقمهای نان میدوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفرهی بزرگتر به بیراهه میرود.
درنا در خیال خودش نجاتدهنده است. انتخاب میکند و مسیر جدیدی را پیش روی خودش میبیند.
در این میان کسی کشته میشود. بهنام، به عنوان بازپرس ویژهی قتل، درگیر حل کردن معمای قتل شده و کم کم پی میبرد که در زندگی شخصی خودش هم معماهایی لاینحل وجود دارند.
حرفهای خودمانی با خوانندگان:
_ پیش از هر سخنی ابتدا متشکرم که نگاهتون رو به این سیاه...
نام نویسنده: جانان.م
ژانر: اجتماعی_ جنایی_ عاشقانه
ناظر: @دلارامـــ!
خلاصه:
آدمهای شهر همیشه برای لقمهای نان میدوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفرهی بزرگتر به بیراهه میرود.
درنا در خیال خودش نجاتدهنده است. انتخاب میکند و مسیر جدیدی را پیش روی خودش میبیند.
در این میان کسی کشته میشود. بهنام، به عنوان بازپرس ویژهی قتل، درگیر حل کردن معمای قتل شده و کم کم پی میبرد که در زندگی شخصی خودش هم معماهایی لاینحل وجود دارند.
حرفهای خودمانی با خوانندگان:
_ پیش از هر سخنی ابتدا متشکرم که نگاهتون رو به این سیاه...
- دلبر که جان فرسود از او
- پاسخها: 68
- تالار: رمانهای درحال تایپ
آخرین ویرایش: