در حال تایپ دلنوشته مَحآق | اثری از آشوب

ChaosChaos عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد دپارتمان ادبیات + منتقد شعر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
منتقد
تیم تگ
کپیـست
نویسنده افتخاری
شاعـر
نوشته‌ها
نوشته‌ها
491
پسندها
پسندها
2,661
امتیازها
امتیازها
203
سکه
1,445
«بنام شاعر زندگی»

do.php


*********************************************************

نام اثر: مَحآق
نام دلنویس: سحر راد(ملقب به آشوب)
ژانر: تراژدی، اجتماعی، فلسفی

➿
دیباچه:
چو شب رخت عزا بر تن کشید و فلک در دامان ظلمت اسیر گشت، ماه فرو خفت و سپیده دم ننمود.

روانی که روزگاری در جوشش عطوفت و فروغ می‌زیست،
به دست مردمان جفاکار، بدان مسلخ خاموشان کشانده شد؛ آن‌جا که فریاد در غیاب نور، در نهانگاه سکوت انحطاط پذیرد و اشک پیش از فرو ریختن، به تباهی گراید.
اکنون آن کالبد خسته در واپسین دم‌ها به سر می‌برد؛
هر نفسی چون برگ پژمرده که در حصار وزش نسیم،
رمقی برای لرزیدن ندارد.
این مرثیه، مقالی است برای آنانی که در میانه‌ی زندگانی،
به خاموشی و محاق سپرده شدند؛
در قلب آزرم شمشیر نتاختند،
بلکه در محنت مذاب تنهایی و تعرض، جان از پای درآمدند.
ای تو که بر خستوهای حزینم مجال خوانش یافته‌ای،
در این سوگ فرود آی و هر واژه را همچو گوهر جان خود بشمار؛

که این دلنوشته، گورستانی است بر پاره‌های پنهان جان تو.


پ.ن: محاق در لغت به معنی «خاموشی کامل نور ماه» هست؛ یعنی وقتی که ماه به کلی ناپدید می‌شود و هیچ نوری از آن دیده نمی‌شود. در اینجا منظور بنده نمادی‌ است از حال و روز روحی که زیر تعرض و فشار آدم‌ها به تاریکی و خاموشی مطلق کشیده شده است.
 
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°

do.php


نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.


پس از گذشت حداقل 15 پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.


همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود..


اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود..




‌‌
○● قلمتان سبز و ماندگار●○

«مدیریت تالار ادبیات»
 
آغاز تعرض…
در سکوت مرگبار انزوای نفس، رخنه کرد‌ چون خنجر نامرئی که آهسته در پرده‌ی تاریکی فرو می‌رود و هیچ ندایی جز فغانی خموش، بر جای نمی‌گذارد.
آدمی غافل از حقه‌ی گیتی، طعمه‌ی زهرهای بی‌رنگ و بو گشت؛ آوازی که نه به ریسمان استماع می‌پیوست و نه به دیده سوق می‌یافت اما هر بار به گام، شعله‌ی وجود را به خاموشی می‌کشاند.
آغاز تعرض، زاده‌ی انزجار مکتوم در دل تبسم‌ها و قصه‌های لبریز از تزویر است؛ جایی که ایمان به آرامی چون برگ زرد بر بستر باد پوسید و هر تردید، چون خاری زخم بر عمق هستی حک کرد.
روح، در حصار ناگفته‌ها و شکوه‌های خفه به بند کشیده شد؛ بندهایی از جنس سکوت و ابهام، شکننده و سخت که نفس را در زنجیر زبح می‌کنند.
و اینچنین، تعرض آغاز شد؛ با خشونت آشکار نه بل با سوزشی که از درون پوست را می‌سوزاند و از میان سایه‌ها، روح را به ترک می‌راند.
 
عقب
بالا پایین