شعر اشعار میروسلاو هولوب | شاعر اهل جمهوری چک

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده+تدوینگر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
کپیـست
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
948
پسندها
پسندها
5,087
امتیازها
امتیازها
398
سکه
3,472
این، یه پسره
این، یه دختره
پسره یه سگ داره
دختره یه گربه
سگه چه رنگیه؟
گربه هه چی؟
پسره و دختره توپ‌بازی می کنند
توپ‌به کجا داره قِل می خوره؟
پسره کجا دفن شده
دختره کجا دفن شده؟
بخوان و
ترجمه کن
به هر سکوتی و هر زبانی
تو، خود، کجا دفن شده ای؟
 
با دندان‌هایی چون موش
باران خرد خرد سنگ را می‌جود.
جلوه‌ی درختان در میان شهر
چونان پیامبران است.


شاید هق‌هق گریستن ِ
عفریته‌های هولناک تاریکی است،
شاید خنده‌ی خاموش‌شده‌ی گل‌های آن دوردست،
در باغ است،
که می‌کوشد سل را درمان کند
با خش‌خش خود.


شاید زمزمه‌ی تقدس ِ​
خشک‌سالی
در زیر هر پوششی است.


زمانی ناگفتنی
هنگامی که صدای بلندگوها پرحرفی می‌کند
و شعرها
ساخته از کلمات نیستند
بلکه از قطره‌ها
 
او خودش یک خانه ساخت،
پی‌اش را،
سنگ‌هایش را،
دیوارهایش را،
سقف بالا سرش را،
دود و دودکشش را،
چشم‌انداز از پنجره‌اش را،


او خودش یک باغ را ایجاد کرد،
پرچینش را،
آویشنش را،
کرم خاکی‌اش را،
ژالهٔ شبانگاهش را،


او سهمش را از آسمان برید.​

و باغ را در این آسمان پوشاند،
و خانه را در باغ،
و همهٔ اینها را در دستمالی جمع کرد،


و یبرون رفت
تنها مثل یک روباه قطبی
در سرمای
باران
بی‌پایان
در جهان.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین