شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده+تدوینگر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
مشاور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,088
پسندها
پسندها
5,547
امتیازها
امتیازها
438
سکه
4,268
چراغ را خاموش می کنند
و حباب سپیدش لحظه ای سوسو می‌زند
پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز می‌کنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب می‌شوند .
جزرو مد عشق فرونشسته و می‌خوابند
اما پنهان‌ترین فکرهایشان همدیگر را می‌یابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی
به هم می‌رسند و با هم یکی می‌شوند.
تاریک و ساکت است

اما شهر با پنجره‌های خاموش
شبانه نزدیک‌ترشده
خانه‌ها نزدیک‌ترشده
انبوه مردم نزدیک‌تر آمده‌اند
در انتظار بی‌قرارشان
با چهره‌هایی که چیزی نمی‌گویند.
 
صبح، باران ماه مه. شهرهنوز آرام است
چونان کلبه‌ای کوهستانی. آرام‌اند خیابان‌ها
و نیلگون می‌غرد درآسمان موتورهواپیما –
پنجره بازاست.
برملا می‌شود این رویا همین‌جا
که این خفته درازکشیده
آنگاه تکان می‌خورد
ابزارهوشیاری‌اش را می‌جوید
گویی در فضا.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین