تو باد و شکوفه و میوه ای
ای همه ی فصولِ من
ای آسمان و درخت
باغ من
گل و زنبور و کندوی من
با زمزمه ی تو
اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رویای آن
تویی

احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کیستی که من

این گونه

به اعتماد

نام ِ خود را

با تو می گویم

کلید ِ خانه ام را

در دست ات می گذارم

نان ِ شادی های ام را

با تو قسمت می کنم

به کنارت می نشینم و

بر زانوی تو

این چنین آرام

به خواب می روم ؟

کیستی که من

این گونه به جد

در دیار ِ رویاهای خویش

با تو درنگ می کنم ؟



احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رگ بارهای اشک ، شوره زار ِ ابدی را باور نمی کند.

رگبار ِ اشک ، شوره زار ِ ابدی را بارور نمی کند .

رگبار های اشک ، بی حاصل است

و کاج ِ سرافراز ِ صلیب چنان پربار است

که مریم ِ سوگوار

عیسای مصلوب اش را باز نمی شناسد .



در انتهای آسمان ِ خالی ، دیواری عظیم فرو ریخته است

و فریاد ِ سرگردان ِ تو

دیگر به سوی تو باز نخواهد گشت ….



احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست اش می دارم

چرا که می شناسم اش ،

به دوستی و یگانگی .

ــ شهر

همه بیگانگی و عداوت است . ــ



هنگامی که دستان ِ مهربان اش را به دست می گیرم

تنهایی ِ غم انگیزش را در می یابم …..



احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .

آسمان ِ آخرین

که ستاره ی تنهای آن تویی .



آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی .



ای آسمان و درخت و باغ ِ من

گل و زنبور و کندوی من !

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید

که تنها رؤیای آن تویی .



"احمد شاملو"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به جُستجوی تو
بر درگاهِ کوه می‌گریم،
در آستانه‌ی دریا و علف.


به جُستجوی تو
در معبرِ بادها می‌گریم
در چارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه می‌گیرد.

به انتظارِ تصویرِ تو
این دفترِ خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
جریانِ باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهرِ مرگ است. ــ

و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.

پس به هیأتِ گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن‌دست
که تملکِ خاک را و دیاران را
از اینسان
دلپذیر کرده است!

نامت سپیده‌دمی‌ست که بر پیشانی‌ِ آسمان می‌گذرد
ــ متبرک باد نامِ تو! ــ

و ما همچنان
دوره می‌کنیم
شب را و روز را
هنوز را…


درخاموشی فروغ فرخزاد
شعرمرثیه از دفترمرثیه های خاک
احمدشاملو
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین