مریم بزن بریم
صداها گنگ بودند، نفسهایم بریده و ل*بهایم به ارتعاش افتادند، چیزی که دیدهام، توهم نبود
به جای رفتن به کلبه اینو ادامه بده

مریم بزن بریم
بنظر بذار همراه با جلد ششم بخونم تو خماری نمونی چون جلد پنجم کوتاهه کلا ۵۴ پارتهمنم خریدم هنوز شروع نکردم
ولی به زودی حتما...
صدای خرخرهایش از پشت درخت تنومند، به وضوح گوشهایم را لم*س میکرد. ناخنهای بلند و خونینش، زیر نور ماه میدرخشید و من داشتم تمام وجودم را بالا می آوردم...صداها گنگ بودند، نفسهایم بریده و ل*بهایم به ارتعاش افتادند، چیزی که دیدهام، توهم نبود
به جای رفتن به کلبه اینو ادامه بده![]()
مرسی که اطلاع دادیبنظر بذار همراه با جلد ششم بخونم تو خماری نمونی چون جلد پنجم کوتاهه کلا ۵۴ پارته
کت و شلورهای مشکی بر تن داشتند و چیزی شبیه بچه شیطان بودند... آره، اشتباه نمیکردم؛ آنها...سایه های قد کوتاهی اطراف من پرسه میزدند و پچپچ میکردند
ادامه میدید؟
چرا؟حیف اون چیزایی که تو واقعیت برام پیش میاد رو نمیتونم به زبون بیارم ..