ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد
 
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت

جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت
 
تو آفتابی و من ذره، ترک مهر مکن
که در هوای توام، گر بر آسمان شده‌ام
 
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مس*ت

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مس*ت

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حالِ دلِ دردمندِ ما داری
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
یک روز به شیدایی، در زلفِ تو آویزم

زان دو ل*بِ شیرینت، صد شور برانگیزم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
یک روز به شیدایی، در زلفِ تو آویزم

زان دو ل*بِ شیرینت، صد شور برانگیزم
مرا مگذار و خود مگذر ز من ای جانِ جانِ من
که من بی‌تو دمی نبود مرا ای مهربانِ من
 
نیست در میخانه‌ی قسمت کسی را اختیار

هر چه ساقی می‌دهد، ناچار می‌باید کشید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
نیست در میخانه‌ی قسمت کسی را اختیار

هر چه ساقی می‌دهد، ناچار می‌باید کشید
در ازل پرتوِ حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
 
دور از تو ماه من همه غم‌ها به یک طرف

وین یک طرف که منت دونان کشیده‌ام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
عقب
بالا پایین