آخرین محتوا توسط مینِرا

پارت بیست و ششم: واقعا ✘ واقعاً ✔ بهم ✘ به هم ✔ تماما ✘ تماماً ✔ چطور ✘ چه‌طور ✔ انقدر ✘ آن قدر ✔ منتظر پارت‌های جدید هستم زیبا -118-"{} با عشق؛ ناظر مشتاق رمانت.

پارت بیست و پنجم: بهم ✘ به هم ✔ اون‌جا ✘ اون جا ✔ کاملا ✘ کاملاً ✔

پارت بیست و چهارم: این‌که ✘ اینکه ✔ اصلا ✘ اصلاً ✔ اوهوم. تو چرا نرفتی؟ ✘ -‌ اوهوم. -‌ تو چرا نرفتی؟ ✔

پارت بیست و سوم: اینجوری ✘ این جوری ✔

پارت بیست و دوم: سریعا ✘ سریعاً ✔ ظاهرا ✘ ظاهراً ✔ این‌جا ✘ این جا ✔ آبروریزی نکن! می‌ذاره درس بخونی‌. خودش تحصیل کرده‌است. پسر سالم کم پیدا میشه. پسر سالمیه. دوستتم داره. بذار خطبه‌ی عقد رو بخونن. مهر و محبتش خود به خود تو دلت زیاد میشه. دختر مال مردمه. اول تا آخر باید شوهر کنه. رئیس جمهورم...

پارت بیست و یکم: نمی‌شه ✘ نمیشه ✔ واقعا ✘ واقعاً ✔

پارت بیستم: ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺑﻮﺩ ✘ گذاشته بود ✔ ﻋﻤﻪ ﯼ ✘ عمه‌ی ✔ این‌ﺠﺎ ✘ ﺍﯾﻨﺠﺎ ✘ این جا ✔ ﺧﯿﻨﯿته ✘ خینیته ✔ اونﺠﺎ ✘ اون جا ✔ ﻟﻄﻔﺎ ✘ لطفاً ✔ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺵ ✘ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺵ ✔ راستی یه چیز دیگه. من معنی کلمه‌ی ﻭﺍﺯﺩﻩ رو نفهمیدم. این اشتباه تایپیه یا معنی‌ای داره که من...

پارت نوزدهم: ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺮ ✘ پایین‌تر ✔ ﺍﯾﻨﺠﺎ ✘ این جا ✔ ﺧﺸﮏ ﺳﺎﻟﯽ ✘ خشکسالی ✔ ﺑﺎﺭﺵﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ✘ ﺑﺎﺭﺵﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﮐﻢ ﺑﻮﺩ ✔ باز هم سرخط وسط جمله اومده بود.

پارت هجدهم: ﭼﻄﻮﺭﯼ ✘ چه‌طوری ✔ ﺍﯾﻨ‌ﺠﺎ ✘ این جا ✔

پارت هفدهم: ﺁﻥﻗﺪﺭ ✘ آن قدر ✔ ﮐﺎﻣﻼ ✘ کاملاً ✔ ﺗهِ ✘ تهِ ✔ ﻣﺜﻼ ✘ مثلاً ✔ ﻗﺒﻼ ✘ قبلاً ✔ ﮐﺠﺎﺳت ✘ کجاست ✔ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﯾﮑﯽ ﻣﻌﺮﻓﻢ ﺑﺸﻪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﺑﻬﺶ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ✘ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﯾﮑﯽ ﻣﻌﺮﻓﻢ ﺑﺸﻪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﺑﻬﺶ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ.✔ وسط جمله سرخط گذاشته بودی.

پارت شونزدهم بی ایراد بود ✔

پارت پونزدهم: مجرح ✘ مجروح ✔ کلا ✘ کلاً ✔ کاملا ✘ کاملاً ✔

پارت چهاردهم: کلا ✘ کلاً ✔ فعلا ✘ فعلاً ✔ احیانا ✘ احیاناً ✔

پارت سیزدهم: احوالپرسی ✘ احوال پرسی ✔ بالاخره ✘ بالأخره ✔ واقعا ✘ واقعاً ✔

پارت سوم: چیزی نمانده بود که غلط کردن بیافتد. ✘ چیزی نمانده بود که به غلط کردن بیافتد. ✔ نمدار ✘ نم دار ✔ بجز ✘ به جز ✔ اینجا ✘ این جا ✔ پارت‌های قشنگی بودن عزیزم منتظر بقیه‌ش هستم. با عشق؛ ناظر مشتاق رمانت.

پارت دوم: هردو ✘ هر دو ✔ اینجا ✘ این جا ✔ اینکه ✘ این که ✔ همانطور ✘ همان طور ✔ حتما ✘ حتماً ✔ این‌بار ✘ این بار ✔ بالاخره ✘ بالأخره ✔

سلام عزیزم. خلاصه‌ی رمانت بی ایراد بود و اما تو پارت اول: میشد ✘ می‌شد ✔ شد جز اون کلمه‌های چهار قسمتی نیست که نیم فاصله نمی‌خورن و استثنا محسوب میشه. هرچقدر ✘ هر چه‌قدر ✔ هر قدر ✔

راستی عزیزم، از پارت سه به بعد رو اعلام نکردی. لطفاً اسپم هم نده تو تاپیک نظارت. مرسی -118-"{}

پارت ششم: اینجا ✘ این جا ✔ آنجا ✘ آن جا ✔ به جز این دوتا ایراد خیلی بزرگی نداشت. به شدت منتظر ادامه‌ش هستم. با عشق؛ ناظر مشتاق رمانت.

پارت پنجم: بدرک ✘ به درک ✔ کاش بچه‌ها رو اخراج نمی‌کردید. همشون برن بدرک. دیگه حوصله کارگاهم ندارم. ✘ -‌ کاش بچه‌ها رو اخراج نمی‌کردید. -‌ همشون برن بدرک. دیگه حوصله کارگاهم ندارم. ✔ فاطمه سری به نشانه تاکید تکان داد. ✘ فاطمه سری به نشانه تأیید تکان داد. ✔ تأکید وقتی استفاده میشه که طرف...

پارت چهارم: خانم هاشمی دیگه چی درمورد مریم می‌دونید؟ چیز زیادی نمی‌دونم. الان باید برم دنبالش. مریم چیزیش نمیشه. می‌دونم جایی نمیره. بذار تنها باشه. الان بیا جواب سوالتون بده. ببخشید مریم تو زندگیش کم سختی ندیده. فاطمه این را گفت و از اتاق خارج شد. کیف و وسایلش را برداشت و به سمت در خروجی...

پارت سوم: چیکار ✘ چی‌کار ✔ صندلیا ✘ صندلی‌ها ✔ اینجا ✘ این جا ✔ چیشده ✘ چی شده ✔ تو رو خدا! من دیگه نمی‌خوام بیام اینجا سرکار. یعنی چی؟ چرا نمیگی چیشده؟ ✘ -‌ تو رو خدا! من دیگه نمی‌خوام بیام اینجا سرکار. -‌ یعنی چی؟ چرا نمیگی چیشده؟ این چی میگه مریم! چرا حرف نمی‌زنی! تو داداش داری؟»...

پارت دوم: گمشو ✘ گم شو ✔ آنها ✘ آن‌ها ✔ انقدر چرت و پرت نگو. ۷ سال از من کوچیک‌تری. باشه هرچی! کوچیک‌تر بزرگتر نداره که. شمیمم من استخدام کردم. اینجا هم می‌مونه. بعدم تو که مشکل مالی نداری چرا رفتی پایین داد و بیداد راه انداختی؟ نکنه... چرت نگو گفتم. کارگاه کلی قصه و بدهی داره. اگه قراره اون...

خب عزیزم مقدمه و خلاصه‌ت ایرادی نداشتن. حالا بریم سراغ پارت اول: به‌جز ✘ به جز ✔ جمع کنه ✘ جمع کن ✔ اصلا ✘ اصلاً ✔ این‌جور ✘ این جور ✔

و اما پارت آخر: اینکه ✘ این که ✔ بی‌سروصدا ✘ بی سر و صدا ✔ بالاخره ✘ بالأخره ✔ کم‌سابقه ✘ کم سابقه ✔ آره... دیدمش. پشیمونی؟ ✘ برای این که نیم‌خطی که قبل از نوشتن دیالوگ می‌ذاری به شکل پوینت در نیاد، می‌تونی یه نیم‌فاصله بعد از نیم خط بذاری. اژن اتفاق زمانی می‌افته که چندتا دیالوگ رو پشت سر هم...

بالاخره ✘ بالأخره ✔ برای اولین بار هیچ‌کدامشان خواب کابوس ندیدند. ✘ برای اولین بار هیچ کدامشان کابوس ندیدند. ✔ و یه نکته‌ی دیگه. چرا توی این پارت دیالوگ‌هات از فرم محاوره‌ای به ادبی تغییر کردن؟ این پرش لحنه بعداً حتماً درستش کن.

هیچ‌کس ✘ هیچ کس ✔ چطور ✘ چه‌طور ✔ اینکه ✘ این که ✔ کالرا ✘ کلارا ✔ چقدر ✘ چه‌قدر ✔ ــ «اگه پشیمون بود، می‌ذاشتی زنده بمونه؟» ✘ برای دیالوگ‌ها از گیومه استفاده نکن عزیزم. گیومه برای نقل قوله. ــ اگه پشیمون بود، می‌ذاشتی زنده بمونه؟ ✔

مجدداً پارتتون ایرادات خیلی زیادی نداشت ولی به این مسائل دقت کنید: آنکه ✘ آن که ✔ «نه برای آن‌که نگران باشند، بلکه چون داشتند از نو زاده می‌شدند.» ✘ ویرگول تموم کننده‌ی جمله نیست بنا براین نمیشه بعدش سرخط گذاشت. نه برای آن‌که نگران باشند، بلکه چون داشتند از نو زاده می‌شدند. ✔ «صبح، بی‌آنکه...

سلام عزیزم. ببخشید که دیر پیام دادم مدتی به اینترنت دسترسی نداشتم. در مورد این پارت: آنچه ✘ آن‌چه ✔ به غیر از این ایراد خیلی بزرگی نداشت ولی یه مقدار از سرخط و ویرگول زیاد استفاده می‌کنی. سعی کن مقدارش رو کم کنی.

۱- عنوان داستان عنوان داستان «نقش‌الآخر» بود که اسم کتاب آخر نوشته شده به دست سَهیلاست. این یعنی عنوان رمانت به متن بی ربط نیست (این یه پوئن مثبت). از طرفی نقش‌الآخر تکراری نیست و به هیچ عنوان وایب تکراری بودن هم نمیده. چون یه سری عنوان‌ها با این که خودشون تکراری نیستن و اثری هم اسمشون وجود...

نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند اما مشاورین، پیمانکاران رمان، داستان و آثار مهم می باشند! * نویسنده عزیز لطفا با مشاور خود نهایت همکاری را داشته باشید. * در صورتی که با مشاور همکاری نکنید و مشاور گزارش دهد، رمان شما تا زمان ارتقا، قفل خواهد شد. درخواست کننده: @یارا مشاور: @(SINA)

چاکر داداش؛ بله به شدت!

خب خب خب می‌بینم که جواز گرفتیم. @(SINA) سینا کوچولو اون غذاهای تأیید بهداشت رو دوباره بفرست که ضمن جشن گرفتن تیک آخرو بزنم پس

عه وا ببین اینجا کی به دنیا اومده! کادوی تولد چی میخوای عمو گودرز؟ Birthday

متوجه شدم. درخواستتون به مشاور تحویل میشه حتماً.

سلام. میشه لطفاً لینک اثرتون رو ضمیمه کنید؟

رمان سایه‌ی خونین سیاوش تعداد پارت جدید: ۱ لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-shqayqe-syavsh-sr-rhgzr-shb-gyty.39522/unread

سلام. پارت جدید گذاشته شد.

ولی خب اون لحظه مجبور بودم تظاهر کنم که از جام بلند نشدم تا بابا گوش شاهین رو نپیچونه. شاهین بدون توجه به چشم و ابرو اومدن بابا سر جاش لم داد و تکیه داد به پای من. بعد برگشت طرف بابا و گفت: - این چرا صداش این ریختی شده؟ بابا نگاه چپی بهش انداخت و گفت: - من چه می‌دونم؟ دکتر گفت یه چیزی خورده...

نام اثر: داج نوع نقد: اولیه اثر: سینا صیقلی لینک تاپیک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/40787/

پارت دوازدهم: تاسف ✘ تأسف ✔ صبحونه‌تو ✘ صبحونه‌ت رو ✔ دلتم ✘ دلت هم ✔ نمی‌دم ✘ نمیدم ✔ (میدم جز افعالی هست که می و نمی بدون نیم فاصله بهشون اضافه میشه) دخترا ✘ دخترها ✔

پارت یازدهم: کارو ✘ کار رو ✔ حتما ✘ حتماً ✔ توشو ✘ توش رو ✔ خارند ✘ خاراند ✔ سوالای ✘ سوال‌های ✔ این‌جوری ✘ این جوری ✔ چقد ✘ چقدر ✘ چه‌قدر ✔ واقعا ✘ واقعاً ✔ اسممو ✘ اسمم رو ✔ مدارکمو ✘ مدارکم رو ✔ بعدا ✘ بعداً ✔ اونو ✘ اون رو ✔

پارت دهم: منو ✘ من رو ✔ حرفا ✘ حرف‌ها ✔ مدارکمم ✘ مدارکم هم ✔ سوالا ✘ سوال‌ها ✔ قبلا ✘ قبلاً ✔ این‌جا ✘ این جا ✔ لپ‌تاپ ✘ لپتاپ ✔ پیک‌نیک ✘ پیک نیک ✔

پارت نهم: انقدر ✘ این قدر ✔ چیزا ✘ چیزها ✔ نخیر ✘ نه خیر ✔ آبشم ✘ آبش هم ✔ درو ✘ در رو ✔ گاوا ✘ گاوها ✔ فضولیا ✘ فضولی‌ها ✔ باباتو ✘ بابات رو ✔ مدارکشو ✘ مدارکش رو ✔ چقد ✘ چه‌قدر ✔ نوشته‌هاشو ✘ نوشته‌هاش رو ✔ این‌طوری ✘ این طوری ✔ شهریا ✘ شهری‌ها ✔ خودتو ✘ خودت رو ✔

۱- عنوان رمان کلمه‌ی داج، به گفته‌ی خودت به مفهوم آدمیه که تو تاریکی راهش گم شده. و به طور خلاصه مفهومی شبیه به گیر کردن تو تاریکی و گمراهی داره. معنی تک کلمه‌ی داج هم میشه تاریکی و ظلمت. برای تعریف کردن داستان کسی که داره سعی می‌کنه از آلکاتراز فرار کنه این عنوان خیلی هم بی‌ربط نیست، ولی یه سری...

پارت هشتم: تقریبا ✘ تقریباً ✔ مث که ✘ مثل این که ✔ این‌جا ✘ این جا ✔ هزارمتری ✘ هزار متری ✔ شده‌بود ✘ شده بود ✔ لباسای ✘ لباس‌های ✔ زمینا ✘ زمین‌ها ✔

پارت هشتم: تقریبا ✘ تقریباً ✔ مث که ✘ مثل این که ✔ این‌جا ✘ این جا ✔ هزارمتری ✘ هزار متری ✔ شده‌بود ✘ شده بود ✔ لباسای ✘ لباس‌های ✔ زمینا ✘ زمین‌ها ✔

پارت هفتم: همین‌جا ✘ همین جا ✔ جلوبسته‌ی ✘ جلو بسته‌ی ✔ احتمالا ✘ احتمالاً ✔ نکرده‌بودم ✘ نکرده بودم ✔

پارت ششم: کرده‌بود ✘ کرده بود ✔ فعلا ✘ فعلاً ✔ همو ✘ هم رو ✔ عاشقتم ✘ عاشقت هم ✔ کج‌خند ✘ لبخند کج ✔ شبا ✘ شب‌ها ✔ قوطیا ✘ قوطی‌ها ✔ سایه‌مم ✘ سایه‌م رو هم ✔ اونقد ✘ اون قدر✔

پارت پنجم: هنوزم ✘ هنوز هم ✔ قوطیا ✘ قوطی‌ها ✔ اصلا ✘ اصلاً ✔ خودتم ✘ خودت هم ✔ چقد ✘ چه‌قدر ✔ میومد ✘ می‌اومد ✔ کرده‌بودم ✘ کرده بودم ✔ توجهمو ✘ توجهم رو ✔ حقم ✘ حق هم ✔ داشتیا ✘ داشتی ها ✔ بعدم ✘ بعد هم ✔ توام ✘ تو هم ✔ اولم ✘ اول هم ✔ منم ✘ من هم ✔

پارت چهارم: سورمه‌ای‌اش ✘ سرمه‌ای‌اش✔ خودشم ✘ خودش هم ✔ فعلا ✘ فعلاً ✔ بعدا ✘ بعداً ✔ کلا ✘ کلاً ✔ بهم‌ریختگی ✘ به هم ریختگی ✔ همونا ✘ همون‌ها ✔ نسبتا ✘ نسبتاً ✔ شده‌بود‌ ✘ شده بود ✔ جورشو ✘ جورش رو ✔ خودتو ✘ خودت رو ✔ منو ✘ من رو ✔ آدمو ✘ آدم رو ✔ کردیا ✘ کردی ها ✔ (های تأکید با های جمع فرق...

پارت سوم: کاملا ✘ کاملاً ✔ خلقم ✘ حلقم ✔ بازم ✘ باز هم ✔ تک‌نفره‌ی ✘ تک نفره‌ی ✔ گذشته‌بود ✘ گذشته بود ✔ زده‌بودم ✘ زده بودم ✔ هشتادمتری‌ام ✘ هشتاد متری‌ام✔ لطفاً در استفاده از نیم‌فاصله تو جای درست بیشتر دقت کن قشنگم -118-"{}

پارت دوم: اصلا ✘ اصلاً ✔ منو ✘ من رو ✔ چقدر ✘ چه‌قدر ✔ نرخ‌رو ✘ نرخ رو ✔ بازیا ✘ بازی‌ها ✔ چشمامو ✘ چشم‌هام رو✔ اولم ✘ اول هم ✔ زودم ✘ زود هم ✔ عمدا ✘ عمداً ✔

پارت اول: منم ✘ من هم ✔ (توی دیالوگ بود ولی حتی تو لحن عامیانه هم باید این طوری بنویسیش) «بی‌شک من و مجموعه‌ی انتخاب‌هایم تعریف خوبی از حماقت است.» ✘ «بی‌شک من و مجموعه‌ی انتخاب‌هایم تعریف خوبی از حماقت هستیم.» ✔ وقتی نهادهای جمله‌ت چندتا هستن باید فعل رو جمع ببندی. رمانت باحاله.

تنها ایراد مقدمه این بود: می زند ✘ می‌زند ✔

پارت سوم صخره ها ✘ صخره‌ها ✔ آنجا ✘ آن جا ✔ خالی اش ✘ خالی‌اش ✔ خانواده ای ✘ خانواده‌ای ✔ میخواهی ✘ می‌خواهی ✔ چطور ✘ چه‌طور ✔ حالیکه ✘ حالی که ✔ کوله اش ✘ کوله‌اش ✔ شراره های ✘ شراره‌های ✔ پیکره ی ✘ پیکره‌ی ✔ ازین ✘ از این ✔ اورا ✘ او را ✔ همزمان ✘ هم‌زمان ✔ میکرد ✘ می‌کرد ✔ اماده ✘ آماده ✔ بی...

پارت دوم میکرد ✘ می‌کرد ✔ بطوریکه ✘ به طوری که ✔ همانجا ✘ همان جا ✔ اندام ها ✘ اندام‌ها ✔ گله ای ✘ گله‌ای ✔ صخره ای ✘ صخره‌ای ✔ پیکر هایشان ✘ پیکرهایشان ✔ میکشید ✘ می‌کشید ✔ بیشمار ✘ بی‌شمار ✔ توی چیدمان جمله‌هات دقت کن و نقش‌های جمله رو در هم ریخته ننویس. به سوی او از بلندای آسمان یورش بردند...

نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند اما مشاورین، پیمانکاران رمان، داستان و آثار مهم می باشند! * نویسنده عزیز لطفا با مشاور خود نهایت همکاری را داشته باشید. * در صورتی که با مشاور همکاری نکنید و مشاور گزارش دهد، رمان شما تا زمان ارتقا، قفل خواهد شد. درخواست کننده: @Helen.m مشاور: @Azaliya

متوجه شدم.

بسیار خب. درخواست مشاوره‌تون برای چه مشکلیه؟

خب ایراد نداره اسم اثرتون رو بفرمایید

منطقیه. بهش فکر می‌کنم

وقتی قابل اعتمادترین فرد خودش نفرت انگیزه کیو میشه پیدا کرد؟

باشه. تو گپ قبلی بهت پیام میدم اگر مونده باشه

منم نمیدونم. چند روزه دارم در مورد مسائل روانشناسی خانواده تحقیق می‌کنم. واقعاً برام سواله

سلام. بچه‌ها شما اگر حس کنید به طرز غیرعادی‌ای از یکی از اعضای خانوادتون متنفرید چیکار می‌کنید؟

عزیزدلم، ببخشید که اینقدر دیر شد. داشتیم برای گسترش کادر مشاوره تلاش می‌کردیم. ممکنه لینک اثرتون رو ضمیمه کنید؟

آره قبول دارم که این مسئله یه مقدار سلیقه‌ایه. باز هم با این وجود عنوانش قشنگه. و در مورد ویرایش، هر قدر که لازم باشه کمک من رو داری. مرسی از توجهت خوش قلم -118-"{}

نه چون مطمئنم اشتباهات جدید رقم می‌خوره. حاضری از عمر خودت کم و به عمر یکی دیگه (هر کسی میتونه باشه) اضافه کنی؟

نام اثر: رمان غبار آینه‌ها نوع نقد: حرفه‌ای اثر: حمیدرضا نبی پور (هوروس) لینک تاپیک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/40219/post-336255

۱۷- سبک نگارش (صدا، واژگان، جمله بندی) سبک نگارش از لحاظ واژگان و جمله بندی، حتی به‌رغم مشکلاتی که تو زاویه‌ی دید داشت ثابت بود. در سراسر متن از کلمات ادبی و جمله‌ بندی‌های زیبا استفاده کرده بودی. از طرفی جملات خیلی طولانی بودن و برای جلوگیری از آسیب این طولانی بودن جملات به بافت رمان و گیج...

۱- عنوان رمان عنوان رمان تقریباً بی‌ایراد بود. تعداد کلمات و بخش‌هاش خیلی متناسب و موزون بودن. راستش رو بخوای از اسمش خوشم اومد و به عنوان یه خواننده جذب شدم که بخونمش؛ ولی خب خیلی هم خالی از ایراد نبود. اول این که عنوان رمانت خیلی به محتواش ربطی نداشت. کلمه‌ی آینه چرا (چون یه جورایی به این...

رمان سایه‌ی خونین سیاوش تعداد پارت جدید: ۱ https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-shqayqe-syavsh-sr-rhgzr-shb-gyty.39522/unread

سلام. پارت جدید گذاشته شد

بابا دست‌هاش رو مشت کرد و گفت: - تو به اون‌هاش کاریت نباشه. خودم می‌دونم چی‌کار کنم. هه! آره دیگه خودش رو که اعدام نمی‌کنن. وقتی سر من قراره به باد بره چرا باید نگران باشه؟ بابا رفت بیرون و من هم تلاشی برای متوقف کردنش نکردم. اصلاً به حرف من گوش نمی‌داد که بخوام نگهش دارم. داشتم با خودم حساب...

نام اثر: داستان کوتاه همسر من نوع نقد: نقد اولیه اثر: یاسمن بهادری لینک تاپیک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/37851/

فعلاً تمرکزمون رو مشاوره‌ست. خیلی کمبود داریم از این لحاظ

سلام عزیزم. پارت زیبایی بود. و اما اشکالاتش: اتفاقا ✘ اتفاقاً ✔ یک‌دفعه ✘ یک دفعه ✔ سرجام ✘ سر جام ✔ منم ✘ من هم ✔ «از ترس یک‌دفعه سرجام نشستم با دیدن مردی که ظاهر عجیبی داشت، جا خوردم.» تو این جمله از واو ربط برای وصل کردن دو قسمت جمله استفاده نکردی. «از ترس یک‌دفعه سرجام نشستم و با دیدن...

بچه‌ها به کمکتون نیاز دارم. کسی هست که بتونه به تیم مشاوره ملحق بشه؟

پارت اول: آنجا ✘ آن جا ✔ همانجا ✘ همان جا ✔ حالیکه ✘ حالی که ✔ اینجا ✘ آن جا ✔ زنده ای ✘ زنده‌ای ✔ نمیدانم ✘ نمی‌دانم ✔ میشود ✘ می‌شود ✔ نمیتوان ✘ نمی‌توان ✔ میگویی ✘ می‌گویی ✔ لحظه ای ✘ لحظه‌ای ✔ علف ها ✘ علف‌ها ✔ جنبده ای ✘ جنبنده‌ای ✔ قداره اش ✘ قداره‌اش ✔ همینطور ✘ همین طور ✔ میزد ✘ می‌زد ✔...

پست خلاصه ایراد نگارشی و لفظی نداشت؛ ولی تعداد ویرگول‌های توی متن خیلی زیاد بود.

سلام نویسنده‌ی عزیز. من ناظر موقت اثر شما هستم

پاسخ‌های تمرین دوم: بازنویسی کمان یک شخصیت معروف: روش: مورد بررسی قرار دادن ضعف‌ها و قوت‌های طبیعی و انسانی و مسیر رشد شخصیت (شخصیت سهراب از شاهنامه) نقطه شروع شخصیت: بزرگ‌شدن تحت عنوان نوه‌ی شاه سمنگان و فراگیری اصول رزمی زخم یا باور دروغین: این باور که حق دارد پدرش را به پادشاهی ایران منصوب...

سلام نگینی. من رفتم درخواست نقد حرفه‌ای بدم به دست خودت (به همون دلیلی که قبلاً گفتم) ولی تاپیک درخواست نقد قفل بود. حالا چه کنم؟

نام رمان: سایه‌ی خونین سیاوش نام نویسنده: مینِرا (گیتی) ژانر رمان: تخیلی، جنایی، تراژدی خلاصه‌ی رمان: شنیدید میگن خون بی‌گناه هیچ وقت از رو دست پاک نمیشه؟ من فهمیدم که چرت و پرته. آدم‌هایی رو دیدم که خون بی‌گناه از روی دست‌هاشون پاک شد و این وسط تنها چیزی که پاک نشد، رد اشک از روی دست‌های من...

رمان سایه‌ی خونین سیاوش تعداد پارت جدید: ۲ تا https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-shqayqe-syavsh-sr-rhgzr-shb-gyty.39522/unread

سلام. پارت جدید گذاشته شد

بابا داشت سعی می‌کرد اضطراب و خشمش رو پشت اخم و جدیت همیشگیش قایم کنه. ممکن بود بقیه نفهمیده باشن ولی من کاملاً می‌تونستم نگرانیش رو حس کنم. علی‌رغم ظاهر رابطه‌مون که سرد و خشنه، بابا واقعاً نمی‌تونه آسیب دیدن من رو تحمل کنه. دکتر برگشت وچند ثانیه به من خیره شد. بعد یه ذره خم شد رو تختم و گفت: -...

dead-thread-smiley_13iv(من مُلدم)

تو پارت سی ام مشکل خاصی نیست. فقط این جمله: «انگشتان گوله شده‌‌اش بیشتر سفید می‌‌شوند و رنگ‌‌پریده» بهتره چینشش یکم تغیر کنه تا بیشتر فارسی به نظر بیاد:«انگشتان گوله شده‌‌اش بیشتر سفید و رنگ‌‌پریده می‌شوند.» ✔ و این جمله‌: «پمپ‌‌بنزینی که نوشیدنی کوک می‌‌خریدم، اکنون در آتش می‌‌سوخت.» یه حرف...

عزیزم فکر کنم اشتباه کردم. زمان روایت رمانت حاله و من تغیرش دادم به گذشته. باید برعکس می‌کردم.

پارت ۲۹: آزرده‌خاطر✘ آزرده خاطر ✔ عزیزم گیومه کاربردش آوردن نقل قول تو متنه. نباید برای نوشتن دیالوگ از گیومه استفاده کنی. خشمگین غریدم: «نـه!» ✘ خشمگین غریدم: - نـه! ✔ توی رمانت وقایع رو با زمان گذشته تعریف کردی ولی توی این تیکه زمان به حال برگردونده شده که باید تصحیح بشه:«آزرده‌خاطر و...

راه حلش اینه: بعد از نیم خط ( - ) یه نیم فاصله بذار که تبدیل به پوینت (همون دایره‌هه) نشه.

سلام. نویسنده‌ی عزیز من ناظر موقت اثر شما هستم.

تو پارت ششم: اینکه ✘ این‌که ✔ تو این جمله:«وقتی استیل‌بروک، در کمال تعجب و در واقع با انزجار، جواب داد: «بلک‌هیث»، و آن سه نفر فوراً پذیرفته شدند.» واو ربط اضافه‌ست. «وقتی استیل‌بروک در کمال تعجب و در واقع با انزجار جواب داد: «بلک‌هیث»، آن سه نفر فوراً پذیرفته شدند.» ✔ و این دیالوگ:«- خیلی...

تو پارت پنجم: اینقدر ✘ این قدر ✔ آنقدر ✘ آن قدر ✔ چقدر ✘ چه‌قدر ✔ بعدازظهر ✘ بعد از ظهر ✔ آنها ✘ آن‌ها ✔ توی این گفت و گو:«دیگر از بوی رنگ شکایت نمی‌کنی؟ گفت: نه، این بار نه؛ اما بهت می‌گویم چه شده، من به وضوح بوی پوسیدگی خشک می‌دهم.» من اغلب شوخی نمی‌کنم، اما جواب دادم: خودت هم زیاد در مورد...

تو پارت چهارم: چقدر ✘ چه‌قدر✔ آنها ✘ آن‌ها✔ این جمله ی «می‌گوید معمولاً چنین کارهای کوچکی را شخصاً انجام نمی‌دهد، اما اگر من بودم این کار را می‌کرد.» درست نیست. چون همین الآن هم فارمسون داره این کار رو انجام میده پس باید می‌نوشت:«می‌گوید معمولاً چنین کارهای کوچکی را شخصاً انجام نمی‌دهد، اما...

تو پارت سوم: دردسرسازند ✘ دردسر سازند✔ بهتره به جای جمله‌ی «شکایت‌هایش از رنگ، گوینگ را حسابی خسته‌کننده می‌کند.» بنویسی: - شکایت‌های گوینگ از رنگ، او را حسابی خسته‌کننده می‌کند. این طوری به گرامر فارسی شبیه‌تر میشه. و در مورد این دیالوگ:«پا! برو. اه! من می‌توانم «چیزهایی» مثل تو را دوجین...

تو پارت دوم: اینکه ✘ این‌که ✔ آزاردهنده‌تر ✘ آزار دهنده‌تر✔ آنها ✘ آن‌ها ✔ عذرخواهی ✘ عذر خواهی✔ راستی این جمله:«التماس کرد که عذرخواهی‌اش را بپذیرم و یک پوند کره تازه.» کامل نیست. اگر منظور اینه که برای عذرخواهی یه پوند کره‌ی تازه بهش داده این طوری باید نوشته بشه: - التماس کرد که عذر خواهی‌اش...

تو پارت اول: همینطور ✘ همین طور ✔ روبرویمان ✘ رو به رویمان ✔ جمله‌ی «اگر دوست داشته باشند سر بزنند» در مورد کامینگز نوشته شده که یه نفره پس باید این طوری نوشته می‌شد:«اگر دوست داشته باشد سر بزند». یا اگر هدف رسمی حرف زدنه، باید تو جمله‌ی بالا به جای «زندگی می‌کند» از «زندگی می‌کنند» براش...

تو مقدمه بهتر بود که بعد از کلمه‌ی موقت ویرگول نمی‌ذاشتی چون دوتا ویرگول می‌شد و این خوب نیست. و جمله‌ی «چرا خاطراتم نباید جالب باشد» سوالیه پس با علامت سوال تمومش کن. راستی در مورد این تیکه: «هتل لورل، بریکفیلد تراس، هالووی.» به نظرم از زیر خط استفاده نمی‌کردی بهتر بود چون بعد از ویرگول زیرخط...

سلام نویسنده‌ی عزیز عزیز. ناظر موقت رمان شما هستم.

پاسخ‌های تمرین اول: مشخصات(اسم و فامیل، سن و جنس): اسمش سیاوش و فامیلیش آرازیانه و مشخصاً پسره. ۱۸ سالشه (در آغاز رمان. بعداً بزرگ میشه) تایپ MBTI شخصیت: ENFP / مبارز مشخصات ظاهری: چشم و ابروی مشکی، صورت گرد، پوست سبزه، موهای ل*خت کوتاه. قد ۱۸۰ (ماکسیمم قدش اینه چون هنوز در حال رشده) وزن هشتاد و...

سلام. امیدوارم حالت خوب باشه.

سلام. پارت جدید گذاشته شد.

سرم رو که آوردم بالا جو بینمون عوض شده بود. نگاه، بین ما به وسیله‌ی ابراز نفرت تبدیل شده بود و من هیچ ایده‌ای ندارم که چرا این طور بود. خب دیگه، حالا وقت سوزوندنه! عمیق‌ترین پوزخندی که می‌تونستم رو زدم و گفتم: - تو اگر اون مار رو ول می‌کردی برای قایم کردن خودش می‌تونست بره زیر خاک باغچه! اون...

سلام. من کجا باید تاپیک نقد کاربر بزنم؟

سلام. نمی‌دونم این پیشنهاد چقدر به درد شما و انجمن می‌خوره پس اگر نابه‌جاست ببخشید؛ ولی میشه یه تالار وحشت تو بخش سرگرمی انجمن داشته باشیم؟ ساب‌های مختلفش هم می‌تونن داستان کوتاه و معرفی فیلم و عکس و... باشن. ممکنه؟

از تنبلی، اهمال‌کاری، اضطراب، زندگی، خواب، درس خوندن، آهنگ‌های پلی لیستم، کتاب‌هام، تختم، اتاقم، آدم‌های اطرافم، سیاره‌ی محل زندگیم و بی محلی شما به رمانم (e03627_25hh2y-154fs232528) خسته شدم. خب شما چه خبر؟

صبح بخیر. بچه‌ها یکم غر بزنیم؟

اعلام آمادگی

نه بابا. تازه دارم سعی می‌کنم راه‌هاش رو پیدا کنم

سلام به بچه‌های همیشه در صحنه‌ی کافه نادری. میشه بیاید در مورد راهکارهای استرس بی‌رویه حرف بزنیم؟

اعلام آمادگی تالار رده بندی آثار

به درخواست شما رسیدگی خواهد شد. از شکیبایی شما متشکریم

درخواست مدال مدیر رسمی برای خودم