عنوان : خیابان چهاردهم
نویسنده : حدیثه ادهم
ژانر: مافیایی-جنایی-عاشقانه
خلاصه: شاید اگر زمانی که کودکی بیش نبود خیلی از صحنهها را نظارهگر نمیشد؛ اینچنین سرنوشت شومی نیز دامنگیرش نمیشد.
اما چیزی که باعث نجاتش شد؛ همان خاطرات کودکی بود.
لینک اثر:
خیابان چهاردهم اثر حدیثه ادهم
سرش را که بالا آورد نگاهش به سمت کافهای در آن طرف خیابان کشیده شد.
کافه شکلات تلخ، یک لحظه یادش افتاد که ساعت ۴ در این کافه با دختری قرار دارد.
دلش آشوب شد. نمیدانست که به فاطمه بگوید یا نه!
فاطمه کیکی را باز کرد و شروع به خوردن کرد.
با دهان پر رو به مریم گفت:
- اینجوری پاک نمیشه ولش کن، بیا...
مریم به سمت در خروجی گام برداشت. ترانه زیر چشم نگاهش میکرد و در دل به او ناسزا میگفت.
فاطمه روی همان صندلی جلوی ساختمان کلانتری نشستی بود و پایش را تاب میداد. داشتن قد کوتاه هم نعمتی بود. مریم رفت و کنارش نشست. فاطمه از بین شال و موهای کوتاهش که کنار صورتش ریخته بود مریم را نگاه کرد و گفت:
-...
بودم. اما ارزشش را داشت.×
بودم؛ اما ارزشش را داشت.✓
قبل از اما ولی و ... ؛ میذاریم.
کاربرد گامویرگول یعنی جمله تموم شنه ولی ادامه داره قاعدتاً دو جمله هم بهم ربطی ندارن.
اینجوری× اینجوری