آخرین فعالیت Blu moon

  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    اما خاتون فقط می‌دوید. اشک، باران و غبار همه در هم آمیخته بودند. چشم‌هایش چیزی را نمی‌دیدند جز گذشته‌ای که مثل شعله‌ در حال بلعیدن غرورش...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    صدای برخورد مشت با استخوان در هیاهوی تالار مثل شکستن چیزی مقدس پیچید. میز بلورین کناری لرزید، یکی از لیوان‌ها با صدای تیزی افتاد و شکست...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    هر دو چرخیدند. مردی میان‌سال با قدی کشیده، کت بلند تیره و سبیلی باریک و واکس‌خورده مقابلشان ایستاده‌ بود. نگاهش بی‌شرمانه از صورت خاتون...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    موسیقیِ آرامِ تالار هنوز جریان داشت. ریتمی نرم و غلتان در فضا پیچید مثل پچ‌پچه‌ی عاشقانه‌ای در گوش شب. دست‌های احمد هنوز روی کمر و...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    لحظه‌ای سکوت میانشان افتاد. سکوتی که از هزار واژه خطرناک‌تر بود. موسیقی تغییر کرد. ریتمی آرام‌تر و کش‌دارتر. احمد دستش را جلو برد. نه...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    آن سوی عمارت انگشتان احمد دور گیلاس کریستالی قفل شده‌‌ بود. نور چلچراغ‌ها روی مایع کهربایی درون گیلاس می‌لرزید و انگار هر لرزشی به تپش...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    صدای پاشنه‌ها که روی چوب خشکِ کف خانه طنین انداخت، صادق از سایه‌ها بیرون آمد. انگار نه از جایش، که از دلِ یک فکر بلند شده باشد. کنار در...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    *** (فصل دوم) اتاق، در هاله‌ای از نور لرزان چراغ نفتی، شبیه خاطره‌ای گمشده نفس می‌کشید. بوی گل‌های خشک‌شده، لا‌به‌لای صفحات کهنه‌ی کتاب...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    پدر، دخترک را در آغوشش فشرد، بوی موهای نمدار و خاک‌خورده‌ی خاتون را نفس کشید و آهسته از ایوان بالا رفت. سقف چوبی خانه با صدای تق‌تق نرم...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    *** «فلاش‌بک» باد از لای درخت‌های بلند سپیدار گذشته‌ بود و بوی نم و خاک، بوی بارانِ نیم‌ساعت پیش را در خود داشت. هوا مه‌آلود بود، نه...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    رکسانا دستش را روی شانه‌ی خاتون گذاشت، نگاهش پر از شعف و شوری بود که خاتون نمی‌توانست تشخیص دهد ریشه در هیجان دارد یا در نیت‌های پنهان...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    سری تکان داد و دوباره پشت میز نشست. - هیچی. رکسانا جلو آمد، ل*ب میز نشست و با نگاهی عمیق گفت: - اون حسی رو که موقع دیدنش داشتی؛ نمی‌تونی...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    با شتاب از مسیر باریک میان کوچه‌ها گذشت. حالا در خانه‌ای پناه گرفته‌ بود که بوی خاطرات روی دیوارهایش مانده‌ بود. همان خانه‌ای که پدر،...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    نگاهش را از پنجره گرفت و به رکسانا زل زد. قلبش هنوز نامنظم می‌تپید، اما چهره‌اش چیزی نشان نمی‌داد. رکسانا اما، با دقت هر حرکتش را...
  • Blu moon
    Blu moon به Tifani نوشته در موضوع عالی رمان توفش | تیفانی با Like Like واکنش نشان داد.
    لحظه‌ای بعد، احمد نگاهش را چرخاند و برای اولین بار، چشم‌هایش به خاتون رسید. خاتون حس کرد نفسش در سینه حبس شد. او... چرا همیشه این‌قدر...
عقب
بالا پایین