آخرین محتوا توسط ساقی

  1. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    گویا بی‌تو بودن به بغض مانستی! حال که مرا وداع گفته‌ای‌، تمامِ من به "بی‌تو بودن" آغشته شده‌ است. کاش بغض لــ.ــب بگشاید که از وجود بی‌وجودم، چه می‌خواهد؟ جان مرا، یا قلب مرا؟ یا وجود مرا؟ یا روح و روانی را که بازیچه دست‌هایت بود را؟ خب مگر بغض نمی‌داند که تو رفته‌ای و با خود به تاراج برده‌ای،...
  2. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    آشنای غریب من! رفیق نارفیقم! بازگرد که قلب عجزمندم از فراق فریاد می‌دارد. بازگرد و جانِ بی‌جانی را بر خسته دلی بازگردان! به‌راستی! مگر جانت بر جانم بند نبود؟ چه شد که گسستی جان جانانت را؟ چه شد که عشق و عاشقی کردن در حرف و وعده‌های توخالی خلاصه شد؟
  3. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    رفتی و نتوانستم بگویمت؛ تعریفم از عشق، میان آن همه غزل و تک بیت، تنها خودت هستی و آن عطر دیوانه کننده‌ات! ای‌کاش دمی بازگردی و لــ.ــب بر گفتن دوستت دارم بگشایم! محبوب من! به راستی، می‌دانستی که داغ تو دارد این دلم؟ آن‌قدر که جای دگر نمی‌شود!
  4. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    من تو را گفته بودمت نگاهت چه می‌کند با من؟ سلسله‌وار دلم را به لرز وا می‌دارد و به‌راستی، پس از نگاه آخرت، آرامی کوبش‌های قلبم را بر یاد ندارم! محبوب بی‌وفایم! حال می‌دانم که چه آرامشی در حضور پر هیاهویت داشته‌ام!
  5. ساقی

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    موضوع 'دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/40601/ سلام درخواست جلد برای دلنوشته سیلاژ
  6. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    ساقی و می و می‌خانه و مُطرِب و جام‌ها، برای من دیوانه بهانه‌ای بیش نیست! چرا که دیوانگان، مس*ت و مدهوش رایحه‌ای هستند که دیگر نیست. دل‌شان طالب دلی است، که خواهان‌شان نیست و خاطرشان، خالیست از هر خیالی، جز نگاه آخر یار! آخ، از نگاه یار!
  7. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    محبوبم! حال که در قعر خیره به مهتابم و شمارش ستارگانم از دستم گریخته، کاش رایحه تن‌ات فراتر رود از هرچه سرابِ سرد است و باری دیگر، بیرون از درهای رویا در آغو*ش بگیرمت! محبوب من! تو را قسم بر جانِ من و جانِ تمام عاشقان، بر بالینم بازگرد که آغو*ش تو به از جان و جهان! بازگرد و بیش از این جان مرا نستان!
  8. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    به‌راستی، خسته‌ام از یادآوری کردن دوست داشتنم به تو، کاش جایی بنویسند؛ زیبارویان، هم بی‌وفا و هم فراموش‌کارند!
  9. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    ای آن‌که رفته‌ای، ای آن‌که خیالت در جای خالی‌ات قدم نهاده است، ای آن‌که عطرت شده است نان و آبم، یادت است تو را گفته بودمت جان و جهانم نام داری؟! حال نیز می‌گویم؛ گر بِه از جان و جهانم باشد، تو نام داری!‌
  10. ساقی

    در حال تایپ رمان کباد| مهدیس امیرخانی

    آن روز را هم پشت سر گذاشت و بین زنگ‌های تفریح سعی می‌کرد کمی از درس‌هایش را مرور کند. در رستوران سعی می‌کرد همراه کار کردن درس هم بخواند ولی خب، باز هم نمی‌توانست به پای بقیه برسد. از سویی دیگر هم اگر صاحب کارش می‌دید، یا کسانی دیگر به گوشش می‌رساندند، باید با کاری که با زحمت یافته بود خداحافظی...
  11. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    محبوب من! ای‌کاش می‌دانستی که وقتی گلی را می‌چینی بوییدن گلی دیگر حرام می‌شود. کاش می‌دانستی و وفا نیز بلد بودی و ای کاش می‌دانستی که جفا چگونه گل‌های سرخ را پژمرده می‌کند!
  12. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    بی‌قرارت شده‌ام. قلبم هم بی‌قرار است، برای شنفتنِ "فدایت شوم‌هایت" من به قربانِ قربان صدقه‌هایت! پاهایت آمدن یادشان نیست یا دلت لرزید برای گلی غیر از من؟
  13. ساقی

    در حال تایپ دلنوشته سیلاژ | مهدیس امیرخانی

    یادت است گفته بودمت زمانی که نیستی عطرت آکنده می‌کند، جای خالی‌ات را؟ چه پرسش تهی‌ای! تو مرا بر یادت نیست، چه رسد بر عاشقانه‌ام! آخ که به راستی چند صباحی است چیزی جز عطرت را بر سر و خیالم ندارم! تو از آنِ دستان بی‌تابم نیستی و چه بی‌تاب است دلی که خانه‌اش دلت نیست! دلی که می‌تپد برای تو، برای...
  14. ساقی

    در حال تایپ رمان کباد| مهدیس امیرخانی

    سرش را که بر بالش گذاشت تازه عمق خستگی‌اش را درک کرد.‌ خوابیدن کنار بخاری، در سوز سرما، پس از نصف یک روز کاری دردهایش را شستشو می‌داد. *** صبح که شد، طبق عادت هنگام بالا آمدن خورشید برخاست. حتی روزهای تعطیل هم این عادت را داشت. وقتی همه از تعطیلی مدارس و بیشتر خوابیدن خوشحال بودند، او بابت...
عقب
بالا پایین