-
-
گوینده به موضوع مشاعره | مشاعره با اسم ماشین | پاسخ داده‌است.آعودی -
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با
rose واکنش نشان داد.
خون خونم رو می‌خورد. موبایلی که در دستم قرار داشت، هر آن ممکن بود به خاطر فشاری که بهش وارد می‌کردم، خرد و خمیر بشه. نگاهی به هیراد که... -
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
حرفش رو ادامه نداد؛ اما هر دومون می‌دونستیم عاقبتش به کجا ختم میشه. استرس به جونم رخنه کرده بود. با تردید با شماره‌ی ناشناس، تماس برقرار...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
اهمیتی به حرفش ندادم. پلیس سعی در متفرق کردن محدود افرادی که پشت نوار زرد رو اشغال کرده بودند، داشت. گمونم دیگه کارشون تموم شده بود و...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
اخمی که کرد، این ترس رو به جونم انداخت که شاید مخالفتی پشتش نهفته باشه؛ اما ارمیا خط بطلانی روی فکر بی‌موردم کشید. - زنگ بزن. موبایل رو...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
با رفتنشون افکارم رو از سر گرفتم. به پلیس‌ها از طبیعی اتفاق افتادن آتش سوزی گفتم؛ اما خودم کمترین درصدی به این احتمال نظر نداشتم. آرشام؛...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
پس از کنار اومدن با افکاری که مثل خوره به مغزم نفوذ کرده بودند، جمله‌م رو به زبون آوردم. - نه، یعنی نمی‌دونم؛ ما با هیچ کس خصومتی نداریم...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
وقتی پاسخی از ارمیا دریافت نکردم، قدمی به عقب برداشتم. خورشید هم چنان پرتوهای خودش رو بر سرتاسر منطقه می‌تابوند و با سرعت بین عناصر...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
دست‌های کسی رو که دورم حصار شده بود رو کنار زدم و این بار همون حرکت رو با به آغو*ش کشیدن کامل من انجام داد. قوه‌ی تحلیلم انگار کاملا از...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
عجله از ماشین پیاده شدم. هر چه قدر توان داشتم درون پاهام ریختم و به سمت خونه هجوم بردم. نمی‌تونستم همون درد رو به جون بخرم؛ نه وقتی هنوز...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
سر میز نشستم. معلوم بود خیلی وقته که بیدارند؛ اما من فعلا میلی به صبحونه نداشتم. با صدای زنگ موبایلم که از دیشب روی میز عسلی توی هال...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
مثل مسخ شده‌ها ایستاده بودم. وقتی حرکتی از جانب من ندید، خودش من رو برگردوند. از خودم بدم اومد؛ از دختر بودن بدم اومد؛ از ارمیا بدم...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
*** حدود بیست دقیقه از زمانی که متوجه‌ی خالی بودن فلش شدیم و همگی غرق در پیدا کردن علت و معلول این مسئله بودیم می‌گذشت. انگار شب واقعا...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
احساس کردم دوتا شاخ بالای سرم سبز شده. این دقیقا چه حرفی بود که این الان زد. هم چنان بهم خیره بود و من هم چنان تو همون وضعیت قرار داشتم...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
بی‌خیال افکاری که داخل سرم رژه می‌رفتند شدم. خودم رو کمی جلوتر کشیدم و ل*ب‌تاپ رو که روی میز روشن کردم و فلش رو گرفتم و بهش وصل کردم...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
