شب از اون شبها بود که شهر زودتر از همیشه خاموش شده بود.
چراغها کمجون، خیابون خیس، و من که انگار توی قاب یه فیلم سیاهوسفید راه میرفتم.
هر قدمم صدا داشت، ولی هیچکس نبود نگاه کنه. حس میکردم دیده میشم، بیاینکه واقعاً کسی منو ببینه.
دلم شور میزد؛ نه از ترسِ چیزی مشخص، از یه حس گنگ که...
به نام خدا
عنوان: حق میان تاریکی
نویسنده: یگانه
ژانر: جنایی، اجتماعی، تراژدی
مقدمه:
بارون روی آسفالت خیس میخورد و صدای قطرهها توی سکوت خیابون میپیچید. من، تنها و بیپناه، بین سایهها گیر کرده بودم؛ انگار دنیا تصمیم گرفته بود حقم رو ندیده بگیره. قلبم تند میزد و هر قدمم با لرز همراه بود...