آخرین محتوا توسط pen lady

  1. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    در اتمام حرفش تند‌تند به‌سمت ساختمان اداری قدم برداشت. امین نگاهی به او انداخت و سپس با موذی‌گری خیره به دخترش زمزمه کرد: - می‌دونستی مامانت هفت ماهه به دنیا اومده‌؟ النا خنده‌ای بی‌صدا کرد و بعد با گرفتن دست پدرش به راه افتاد. با رسیدن به ساختمان اداری، به طبقه‌ی سوم رفته و سپس وارد اتاق رئیس...
  2. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    لبخندی زد. آن دو بزرگ‌ترین حامی‌های او در اتفاقات بی‌رحمانه‌ی زندگی‌اش بودند. نمی‌دانست چرا، اما به ناگاه احساساتش فوران کرد و او با حسی سرشار از محبت دستش را روی شانه‌ی مادرش گذاشت و خیره‌ی او شد. مادرش سوالی برگشت و از او پرسید: - چی شده الی؟ چیزی نیاز داری؟ دخترک سرش را به چپ و راست تکان داد...
  3. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    همان لحظه صدای امین، متعجب از پشت سرشان آمد: - قضیه چیه؟! محبوبه سریع از دخترش جدا شد و اشک‌هایش را پاک کرد و با خنده گفت: - هیچی‌... یکم احساساتی شدیم. سپس با ذوق دستانش را روی گونه‌های النا گذاشت و با لبخند و چشمانی خیس گفت: - آخه دختر کوچولوم داره میره دانشگاه... دیگه بزرگ شده، النا کوچولوی...
  4. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: حدیثه خانم

    یک پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-391677
  5. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    دخترکِ سر به زير، خیره‌ی صورت او شد و جرقه‌ی در چشمانش هر ثانیه بیشتر خودنمایی می‌کرد. لبخندش از کنترل خارج شد و نقش زیبایی روی لبان درشتش پدیدار شد. سرش را پایین انداخت و از کنار آریا عبور کرد و آریا ماند و قلبی که بوم‌بوم می‌زد از آن انحنای زیبا! دستانش را به کمرش زد خندان برگشت و نگاهی به...
  6. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: حدیثه خانم

    سلام عزیزم خسته نباشید آخه من چند جای دیگه هم پارت‌گذاری میکنم و اونجا میگن افعال مرکب نیم فاصله می‌گیرن
  7. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: حدیثه خانم

    سلام ۱ پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-389528
  8. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    ثانیه‌ای سکوت در آن‌جا حاکم شد و محبوبه و همسرش با چشمانی گرد و دستانی که در هوا ثابت مانده‌ بودند، خیره‌ی جثه‌ی کوچک النا شدند که دوباره موهایش را به پشت گوشش فرستاد و سپس با قدمی بزرگ، باری دیگر پشت خانم رسولی پنهان شد. روزنامه از دست امین سر خورد و افتاد که باعث شد او به خود بیاید. نگاهش...
  9. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: حدیثه خانم

    پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-388623
  10. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    محبوبه بعد از بدرقه‌ی پسر جوان، سریع وارد خانه شد و به‌ سمت النا دوید. کنارش نشست شانه‌هایش را با ترس گرفت و خیره‌ به صورت بی‌حس دخترکش، گفت: - النا چت شده دخترم؟ سرگیجه داری؟ سرت درد می‌کنه؟ پاشوپاشو بیا یه چیزی بخور که ضعف کردی...آبروم رو جلو پسره بردی مامان! هنوز شکایت و گلایه‌هایش تمام نشده‌...
  11. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    آریا همان‌طور که بالای سر او زانو زده‌بود، پشت انگشتانش را روی لبش گذاشت و لبخندش را پنهان کرد. مادر النا با چشم‌های گرد، دخترش را نگاه کرد و سپس آرام موهای کوتاهش را نوازش کرد و گفت: - النا... دختر مامان خوبی؟ النا هومی گفت. محبوبه خجالت‌زده نگاهی به صورت قرمز شده‌ی آریا انداخت و دوباره خطاب به...
  12. pen lady

    نظارت همراه رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند| ناظر: مینرا

    یک پارت نوشته در موضوع 'رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38731/post-383322
  13. pen lady

    در حال تایپ رمان پسران دانشگاه را رهبری می‌کنند|ماها کیازاده

    چشمان هر سه دختر از تعجب گرد شد. رهبر! همان پسرک خوش‌سیمایی که به آن کودن‌ها دستور می‌داد. نازنین آرام ادامه داد: - این سلسله‌ رو برادر بزرگ‌تر رهبر تاسیس کرد و بعد از فارق‌التحصیلی اون مقام رهبری به برادر دوم داده شد و الان هم سینا رهبر شده. این نظام از اولش هم مشکل داشته و خیلی‌ها مخالف این...
  14. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: حدیثه خانم

    ۳ پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-382048
عقب
بالا پایین