زنگ غم صدایم کرد
زمزمه کردم
حال من خوبِ،خراب است
تو رهایم کن
دل من آه کشید
حال او بدتر شد
بغض،خانه در گلو دارد
نیمه شب جان گرفت
نیمه شب جان دادم
نیمه شب اشک صدایم کرد
نیمه شب چشم نگاهم کرد
نیمه شب اینگونه بود
رحم نداشت
همه شب...
اشک و غم و دیده ی تر
همه شب...
قِصه ی پر درد و درنگ...