ثبت‌نام

جدیدترین‌ها

جاوا اسکریپت غیر فعال می‌باشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.

Ads

برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅

ZeinabHdm

منتقد
طـراح
تیم تگ
نویسنده افتخاری
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی

طراح وبتون+گوینده آزمایشی

تاریخ ثبت‌نام: 7/7/24

آخرین بازدید: 11 دقیقه قبل مشاهده پیام های خصوصی

آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما مدال و نشان

- ZeinabHdm به (SINA) نوشته در موضوع عالی رمان داج | سینا صیقلی با Like واکنش نشان داد.
  
  عصر یک روز پاییزی بود و با اینکه عقربه‌های روی ساعت عدد پنج را نشان می‌دادند هوا تاریک بود. فضای اتاق نفس‌گیر و خفقان‌آور بود و نفس...
  
  چهارشنبه ساعت 23:20
- ZeinabHdm به Gemma نوشته در موضوع نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان مژدار | منتقد: Ʀᴇᴅ Qᴜᴇᴇɴ با Like واکنش نشان داد.
  
  منتقد اثر شما @RED Qᴜᴇᴇɴ بودن عزیز. @ZeinabHdm بابت تأخیری که صورت گرفت عذرخواهی می‌کنم جانا.
  
  سه شنبه ساعت 22:19
- ZeinabHdm به موضوع نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان مژدار | منتقد: Ʀᴇᴅ Qᴜᴇᴇɴ پاسخ داده‌است.
  
  سلام وقت شما به خیر ممنونم از نقد شما در ابتدا باید بگویم جای خالی ایده مرکزی در نقد شما خالی بود، منتظر این نقد شما نیز خواهم بود. در...
  
  سه شنبه ساعت 22:19
- ZeinabHdm به سارا مرتضوی نوشته در موضوع منتخب رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
  
  - کی پشت یخچاله؟ مثل یک آدم چوبی حرکت کردم و دستم را از پشت در یخچال تکان دادم. - منم. آرام آرام مثل یک چوب خشک حرکت کردم با گردنی که...
  
  9/12/25
- ZeinabHdm به سارا مرتضوی نوشته در موضوع منتخب رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
  
  مقدمه گاهی همه‌چیز از یک درد کوچک شروع می‌شود. دردی که آرام آرام خانه می‌سازد، دیوار می‌کشد، میهمان ناخوانده می‌شود. همه نگاهت می‌کنند...
  
  9/12/25
- ZeinabHdm به سارا مرتضوی نوشته در موضوع منتخب رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
  
  عنوان: وقتی زمین بلرزد نویسنده: سارا مرتضوی ژانر: اجتماعی ناظر: @لئونارد خلاصه: سارا نوجوانی‌ست که ناگهان با واژه‌ای سرد و بی‌رحم...
  
  9/12/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  خیلی نگذشت که گفت: - طرفداریشو نکردم. متعجب گفتم: چی؟! آرشو میگم. پوزخندی زدم و گفتم: مهم نیست. اما... آرش اصلأ برام مهم نیست که...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  سوار ماشین شدم و راه افتادم. او با دیدن ظرف ترشی انگار روی ابرها سوار شده باشد همین مانده بود درون ظرف شنا کند، فکر نمی‌کردم آنقدر از آن...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  آرش روی میز رز خم شده و با لبخندی تهوع‌آور خیره زن مقابل شده بود و رز با خونسردی و سردی تمام به وجنات مرد مقابلش خیره بود. حداقل به رز...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  خودکار را روی میز مقابلش گذاشتم. متعجب خودکار را در دست چرخاند و گفت: اینو از کجا پیدا کردی؟! خیلی اتفاقی فهمیدم برای مهتاب بوده. مثل...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  بی‌هدف و بدون انرژی و با چشمانی بی‌فروغ مقابل تلویزیون نشستم و این بار حتی دستم برای در آغو*ش کشیدن کنترل جلو نمی‌رفت. حتی دیگر انرژی...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  آن شب پر از حاشیه و مرموز تمام شد اما ذهن خاموش من با حقایقی روشن‌تر شده بود. سردرد ناشی از بی‌خوابی و کلافگی و درد روحی ناشی از تصاویری...
  
  9/11/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  با صدای شخصی دستش از دور مچ دستم شل شد اما آن را رها نکرد. مردی میانسال نزدیکمان شد و گفت: - اوه رز خوشحالم بعد مدت‌ها می‌بینمت. رز...
  
  9/7/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  به سمت خروجی راه افتادم و کمی بعد سوار ماشین شده و منتظر ماندم تا او سر برسد و سوار شود. در میان مسیر مکالمه‌ای بینمان صورت نپذیرفت و او...
  
  9/7/25
- ZeinabHdm به موضوع خوب رمان ساقدوش | زینب هادی مقدم پاسخ داده‌است.
  
  پشتش به من بود و مسکوت تمیزکاری می‌کرد. داخل سالن کسی نبود و او تنها در آن‌جا مشغول بود. نزدیکش شدم و از پشت، داخل گوشش گفتم: - رها...
  
  9/7/25
نمایش موارد قدیمی‌تر
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…