طهورا جدی شد و گفت:
- پس اون پرونده رو به ستوان مصطفوی بده تا بلکه بهش نگاهی بندازم که بریم سر صحنهی قتل.
- باشه طهورا؛ فقط اینکه این قتل و جنایت رو سریع به اتمام برسونی.
- باشه! تا یه ساعت دیگه، باید این پرونده دستم باشه. فهمیدی؟
ارغوان: باشه. چرا زود جوش میاری. من رفتم. خداحافظ.
بدون توجهی...
طهورا چشمهایش را محکم میبندد. فاجعهی عظیمی برای او رخ داده بود. از آن طرف، خواستگار سمجش را باید رد میکرد و از آن طرف هم این پروندهی منفور را باید به اتمام میرساند.
خود را روی صندلی به چرممانندش، اتکا داد و نیز گفت:
- باشه! میتونی به جناب سرهنگ بگی؟
از قبل گفته شده و سرهنگ به دلیل کاری...
دست آوینا را گرفت و نیز به او گفت:
- آوینا، امشب که عروسی ما دوتا هست؛ پس بیا باهم فرار کنیم!
آوینا دستش را محکمتر گرفت و در گوشاش عاشقانه گفت:
- برای سربهسر گذاشتن بقیه و بهخاطر تو، باشه!
آرش بیشتر خود را به آوینا نزدیک کرد و باریدیگر خود را به آوینا نزدیک کرد؛ آوینا در کنار آرش، حس خوبی...
خندهای کرد و نیز گفت:
- نه من میخوام برای این دخترهی سربههوا از یکنفر اونو خواستگاری کنم!
سانیا ابروانش را بالا میدهد.
- منظورتون کیه؟
خسروخان نگاهی بر چهرهی مُستَمَع سانیا انداخت و نیز گفت:
- منظورم خواهرته دیگه، مهنا!
سانیا خوشحال شد که مهنا خواستگار دارد و نمیتواند روی حرف خسروخان...
- فعلاً اسم این بازی رو گذاشتم انتقام تلخ و شیرین! انتقامی که فقط و فقط سرنگونی مهنا رو با شهاب میبینم پدربزرگ!
خسروخان از شادی که در درونش برپا گشته بود، سر از پا نمیشناخت، قهقههای سر داد و مابین خنده گفت:
- تو دقیقاً مثل خودمی دختر! فقط یک فرق بین من و تو هست، اینکه من برادر خودم رو با...
نام رمان :
گادیم (جلد دوم ساکت نمینشیند)
نام نویسنده:
سیده نرگس مرادی خانقاه.
ژانر رمان:
جنایی، پلیسی، معمایی، عاشقانه.
ناظر:
@حسین یحیائی
خلاصه:
من قاتلی ملقب به گادیم هستم. وقتیکه میخواهی فردی باشی که دستت برای خطرناکترین کار یعنی خون ریختن نشود، این است که آدم اجبارت میکند که به چنین...