کافه کتاب کتاب‌هایی که میخوانیم!

[اقیــانــــــوس]

°و تنها راه چاره خواندن حرفایی است که نمیتوان زد°

زندگی های نهفته در کتاب‌ها
ما را از آشفتگی دور می‌سازد...
باهم دور شویم!​

 

[اقیــانــــــوس]

•‌ کتاب‌هایی که قراره گذاشته بشه:
۱- بوف کور - صادق هدایت
۲- سمفونی مردگان - عباس معروفی
۳- نجواگر - الکس نورث
۴- مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است - فردریک بکمن
۵- فارنهایت ۴۵۱ - ری برد بری
۶- سیرک شبانه - ارین مورگنشترن
۷- کلکسیونر - جان فاولز
۸- سنگ کاغذ قیچی - آلیس فینی
۹- جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند - دلیا اونز
۱۰- هزار خورشید تابان - خالد حسینی
۱۱- سم هستم بفرمایید - داستین تائو
۱۲- دختری که به اعماق دریا افتاد - اکسی اوه
۱۳- ما تمامش می‌کنیم - کالین هوور
۱۴- چشم‌هایش - بزرگ علوی
۱۵- سال بلوا - عباس معروفی
۱۶- یک پرونده کهنه - رضا جولایی
۱۷- بادام - وُن پیونگ سون
۱۸- ملت عشق - الیف شافاک
۱۹- جز از کل - استیو تولتز
۲۰- تکه‌هایی از یک کل منسجم - پونه مقیمی
۲۱- هیچ‌وقت دروغ نگو - فریدا مک فادن
۲۲- قصر آبی - لوسی ماد مونتگمری
۲۳- شور زندگی - ونسان ونگوگ
۲۴- کابوس‌های روسی - حسین پناهی
۲۵- بیچارگان - داستایفسکی
۲۶- بادبادک باز - خالد حسینی
۲۷- عشق سال‌های وبا - گابریل گارسیا مارکز
۲۸- کتابخانه نیمه شب - مت هیگ
۲۹- بلندی‌های بادگیر - امیلی برونته
۳۰- یک عاشقانه‌ی آرام - نادر ابراهیمی
۳۱- آرامش - مت هیگ
۳۲- بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم - نادر ابراهیمی
۳۳- جای خالی سلوچ - محمود دولت‌آبادی
۳۴- شکوفه‌های گیلاس - حسین پناهی
۳۵- شور زندگی - ایروینگ استون
۳۶- چرا ادبیات - ماریو بارگاس یوسا
۳۷- اتحادیه ابلهان - جان کندی تول
۳۸- تونل - ارنستو ساباتو
۳۹- دخترى در جنگ - سارا نوویچ
۴۰- غرور و تعصب - جین آستین
۴۱- همه میمیرند - سیمون دوبووار
۴۲- ۱۹۸۴ - جورج اورول
۴۳- همسایه‌ها - احمد محمود
۴۴- سقوط - آلبر کامو
۴۵- وحشی - شریل استرید
۴۶- جنایت و مکافات - فیودور داستایفسکی
۴۷- ۳۶۵ روز بدون تو - آخیرا
۴۸- سگ ولگرد - صادق هدایت
۴۹- دختری که ماه را نوشید - کلی بارن هیل
۵۰- می خواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم - بک سهی
۵۱- هزار و چند شب - سید مهدی موسوی
۵۲- روح پراگ - ایوان کلیما
۵۳- هیچ ملاقاتی تصادفی نیست - هاکان منگوچ
۵۴- زوربای یونانی - نیکوس کازانتزاکیس
۵۵- سرود کریسمس - چارلز دیکنز
۵۶- آدمکش کور - مارگارت اتوود
۵۷- روزها در کتابفروشی موریساکی - ساتوشی یاگیساوا
۵۸- کافکا در ساحل - هاروکی موراکامی
۵۹- برف و آفتاب( داستان های بیژن و منیژه) - فرهاد حسن زاده
۶۰- بیشعوری - خاویر کرمنت
۶۱- قهوه سرد آقای نویسنده - روزبه معین
۶۲- ناطور دشت - جی‌دی‌سلینجر
۶۳- دوری ماه - ایتالو کالوینو
۶۴- کشتن مرغ مقلد - هارپر لی
۶۵- فرسودگی - امیلی و امیلیا نگاسکی
۶۶- جنگ و صلح - لئو تولستوی
۶۷- دنیای قشنگ تو - آلدوس هاکسلی
۶۸- مرگ ایوان ایلیچ - لئو تولستوی
۶۹- سووشون - سیمین دانشور
۷۰- دنیای سوفی - یوستین گردر
۷۱- سکوت بره‌ها - توماس هریس
۷۲- یادها و یادبودها - پابلو نرودا
۷۳- روزگار سپری شده مردم سالخورده - محمود دولت آبادی
۷۴- قمارباز - داستایفسکی
۷۵- شور زندگی - ایروینگ استون
۷۶- عقاید یک دلقک - هاینریش بل
۷۷- جاناتان مرغ دریایی - ریچارد باخ

○این لیست بروز خواهد شد○​

 

[اقیــانــــــوس]

در این دنیای پست یا عشق او را میخواستم و یا عشق هیچکس را.

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

حس می‌کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدم‌های بی‌حیا، پررو، گدامنش، معلومات‌فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود؛ برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنۀ جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می‌جنباند، گدائی میکردند و تملق میگفتند.

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

سه ماه نه! دو ماه و چهار روز بود که پی او را گم کرده بودم، ولی یادگار چشمهای جادویی یا شرارۀ کشنده چشمهایش در زندگی من همیشه ماند. چطور میتوانم او را فراموش بکنم که آنقدر وابسته به زندگی من است؟

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگه دارم.

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

نمیدانم چه اشعه‌ای از وجودش، از حرکاتش تراوش میکرد که به من تسکین میداد!

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

حالا او را نه تنها دوست داشتم، بلکه همۀ ذرات
تنم او را میخواست.

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

وآنگهی چه چیزی روی زمین می‌تواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد؟ آنچه که زندگی بوده است از دست داده‌ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود... و بعد ازآنکه من رفتم، به درک!

بوف کور - صادق هدایت​

 

[اقیــانــــــوس]

ولی حالا که در آینه نگاه کردم خودم را نشناختم. نه، آن «منِ» سابق مرده است، تجزیه شده، ولی هیچ سد و مانعی بین ما وجود ندارد.

بوف کور ـ صادق هدایت​