نتایح جستجو

  1. سارا مرتضوی

    اطلاعیه ☜ درخواست تیزر تالار آثار تالار تایپ ر‌مان

    موضوع 'رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/40724/
  2. سارا مرتضوی

    اطلاعیه درخواست [کاور تبلیغاتی]

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40724/
  3. سارا مرتضوی

    شاخص رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی

    ممنونم تا این‌جای رمان همراهم بودید، سه سال راهنمایی تمام شد و جلد جدید با شروع دبیرستان شروع می‌شه و اتفاقات ناگوار در کنار خوشی‌ها له‌له می‌زنه. همراهم باشید
  4. سارا مرتضوی

    شاخص رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی

    مثل هر سال بعد از امتحانات صبح زود همه‌ی کلاس سوم‌ها را سوار اتوبوس کردند. صدای خنده، سرود و شوخی در فضای اتوبوس می‌پیچید. وقتی رسیدیم، باغ ابریشم شبیه یک رویای سبز بود. درخت‌های بلند، شاخه‌هایی که انگار تا آسمان کشیده شده بودند. صدای پرنده‌ها از هر طرف می‌آمد. بچه‌ها پراکنده شدند؛ بعضی روی چمن...
  5. سارا مرتضوی

    شاخص رمان وقتی زمین بلرزد| سارا مرتضوی

    هیجان کم شده و نزدیک امتحانات بود ولی موجی از رمان‌های عاشقانه در کلاس افتاده بود آن هم از طرف دانش‌آموزان جدید. اول عاطفه تحت تاثیر قرار گرفت شاید به خاطر وجود بچه مثبته و بعد به من هم سرایت کرد. نگار هم همیشه آخر کلاس در حال خواندن این رمان‌ها بود حتی زنگ‌های تفریح هم سر در رمان داشت. کتاب...
  6. سارا مرتضوی

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    هستم ولی سخت خودم سورپرایز میشم اهل رقابت؟
  7. سارا مرتضوی

    مشاعره | مشاعره با اسم پسر |

    آراد
  8. سارا مرتضوی

    در حال تایپ دلنوشته گُتره‌ای | سارا مرتضوی

    حرف زدن حرف زدن یه وقتایی از دل میاد،یه وقتایی از سرِ عادت اما زیباترینش گُتره‌ایه. اون لحظه‌ای که بی‌فکر، بی‌نقشه،کلمه‌ها خودشون راه می‌افتن و میان بیرون. گُتره‌ای حرف زدن یعنی صادق بودن، یعنی کلمه‌هامون نقاب نداشته باشن،ن مثل سخنرانی‌های حساب‌شده نباشن، مثل رودی که آزاد جریان داره باشن...
  9. سارا مرتضوی

    متوسط طلای نیمه‌شب | سارا مرتضوی

    وقتش بود تا با همسرجان در میون می‌ذاشتم. در مسیر برگشت دم یک شیرینی‌فروشی معروف نگه داشتم. فروشنده دختر خوش اخلاقی بود با چشمان مشکی و موهای فر که از جلوی مقنعه‌ی سفیدش ست روپوشش پیدا بود. سفارش دادم: -یه کیک می‌خوام که روش پر از اسکناس و سکه باشه و می‌خوام این کلید داخلش قرار بگیره. کلید مغازه...
  10. سارا مرتضوی

    دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات سارا مرتضوی ]

    دیروز حسین یه خانمی که یه نیمکت اون ورتر ما نشسته بود صدا کرد، خانمه هم اومد پیش ما و حرف زدن شروع شد. می‌گفت یه دختر خاله ۵۲ ساله‌ی مجرد داره که از ۱۳ سالگی خواستگار داشته ولی همه رو رد می‌کرده. خودش ۱۸ سالگی ازدواج کرده و دو تا پسر ۳۰ و ۲۸ ساله داره. بهش می‌خورد ۶۰ به بالا باشه ولی ۵۰ سالش بود...
  11. سارا مرتضوی

    دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات سارا مرتضوی ]

    ۱ مهر ۱۴۰۴ امروز حسین از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۶:۴۵ بیدار بود و با اینکه خیلی خوابش میومد باز می‌خواست جنب و جوش کنه و به طبع منم باهاش بیدار بودم. به محض اینکه یا کالسکه بیرون بردمش خوابش رفت امروز دیدم دستش رو گذاشته رو دیوار و بلند شده. بیشتر از حق انتخاب خودش استفاده می‌کنه و دوست داره خودش غذا...
  12. سارا مرتضوی

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    امروز هم گذشت و رمان من داره به پایانش نزدیک میشه
  13. سارا مرتضوی

    مشاعره | مشاعره با اسم پسر |

    فواد
  14. سارا مرتضوی

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    بله همیشه عضو رمان خور؟
  15. سارا مرتضوی

    همگانی 💪روتین ورزش همراه جایزه💪

    روز ۳۷ام پیاده روی با کالسکه یک ساعت و نیم
  16. سارا مرتضوی

    دنباله دار ◕ انتخـابِ اجـباری ◕

    پول مهمه خیلی صندلی یا مبل؟
  17. سارا مرتضوی

    دنباله دار چیزی که نفر قبلی میگه رو داری؟

    بله همه اش هم قریه بلیط اتوبوس قدیمی؟
  18. سارا مرتضوی

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    بله اهل گریه و زاری الکی؟
  19. سارا مرتضوی

    مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
عقب
بالا پایین