نتایح جستجو

من بی اگر و امّا، دل یک دله‌ام با تو امّا تو هنوز انگار، امّا و اگر داری

گذشتم از سر عالم، کسی چه می‌داند که من به گوشه‌ خلوت، چه عالمی دارم

به جُز دلتنگی‌ات هر غُصه‌ای را چاره‌ای باشد

عشق به ناز و نعمت باغ بهشت هم ندهم کنار سفره ی نان و پنیر و چای تو را به پایداری آن عشق سربلندم قسم که سایه ی تو به سر می برد وفای تو را

چشمی به رَهَت دوخته‌ام باز که شاید بازآیی و بِرهانیَم از چشم به راهی ...

انگشت به ل*ب مانده‌ام از قاعده عشق ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم

تا نفس هست، دلم با دلِ تو هم‌نفس است بی‌تو این جانِ من، ای یار، پریشان و شکست ماندنی باش، که جز مهر تو در دل نرود عاشقی با تو، نه آغاز، که پایانِ من است

‍ سایه ای از خویش بر دیوار پیدا کرده ام فصلِ تنهایی سر آمد ... یار پیدا کرده ام

هر شب ازکوچهٔ مهتـــاب تـــو را میبینم دیدنت در شب مهتاب تماشا دارد

در جوانی حق ما این مرگ تدریجی نبود مثل یک پروانه دائم ، دورِ غم ها سوختیم

با اون قدو هیکل ترسناکه تک چرخ میزد میفتاد از پشت موتور دخلش میومد دیگه

بعد چطور پسر عموت دیده بودش و باهاش حرف زده بود اما شما پشت موتور میرفتین ندیدینش ؟

چندین سال قبل ساعت ده یازده شب زمستون مشغول کار بودم یه لحظه دستگاه ارور زد اومدم با دست مشکل حل کنم دستم توی دستگاه گیر کرد فشاری که روی دستم بود نزدیک بود استخونم رو له کنه هرچی داد زدم اون وقت شب کسی توی خیابون نبود و اگر هم بودن با ماشین به سرعت رد میشدین بعد از هفت هشت دقیقه یک دفعه...

خام بدم پخته شدم سوختم ...

اجتماعی بودن با همه صحبت کردن و بگو بخند کردن نیست! اجتماعی بودن یعنی بدانید کجا و با چه کسی از چه کلام و لفظی استفاده کنید!

خسته

ممنونم جالب بود اما زمان میبره همه مطالب رو خوندن و اینکه سوال این جلسه برای جلسه بعد باشه بهتره که سایر دوستان هم باشن

صاحب برند پوشاک

طراح مد

مترجم زبان