نتایح جستجو

  1. س

    پایان همکاری [دفتر کار ناظر ژولیت]

    « دفتر کار ناظر رمان @ژولیت » ناظر: @ژولیت در این تاپیک رمان‌های تحت نظارت خود را در قالب گزارش وضعیت رمان قرار می‌دهد. ضمن تشکر از حضور شما، تقاضا داریم نهایت همکاری را با ناظر رمان خود به عمل بیاورید. با تشکر | مدیریت تالار رمان |
  2. س

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر ستاره سربیی ]

    ۲۶ فروردین بررسی رمان اژدهای طلایی https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C.37245/unread پارت ۱ موردی نبود. پارت ۲ به نظر شما رقیب‌ها چه‌طور...
  3. س

    تولد تولد بهار انجمن

    تولدت مبارک شاد باشی همیشه-53-
  4. س

    در حال تایپ دلنوشته تبسمِ افگار | ستاره سربی

    او را بر بال خیال شبانگاهم و در میان اختران معتکف بر حریر تیره‌ی سپهر می‌جوییدم. بر تن زلال آب که تبسمی زیبا را نقش می‌زد، هر لحظه او را نظاره‌گر بودم. در نوای عاشقانه‌ی هزار، نغمه‌ای از او می‌جستم. خیالش تار و پود بود بر تن جامه‌ی حیات و دم را جلا می‌بخشید. دیدگان بی‌فروغم، آینه‌های زنگار...
  5. س

    در حال تایپ دلنوشته تبسمِ افگار | ستاره سربی

    و او،آفتاب بود که پس ابرهای باران زده‌ی مغرب، چشم به راهش بودم، بی‌اینکه از غربت روزهایی که به تاریکی شب می‌پیوست هراسی به دل راه‌دهم. به راستی در کدامین روز آفتاب به آغو*ش ماه که سال‌هاست داستان‌های انتظارش را تنها برای ستارگان بازگو می‌کند، باز خواهد گشت؟ می‌دانم که هرگز چنین نخواهد شد. اما...
  6. س

    در حال تایپ دلنوشته تبسمِ افگار | ستاره سربی

    و من‌، مجنونی کز پس سرابی تب دار باز تبسمی تلخ را می‌جویم؛ سرنگون در حضیضی که بازگشتی نخواهد داشت. و با تنی مجروح، بی هیچ ضمادی رنجی عمیق را در آغو*ش خواهم کشید. چون تیشه‌ی فرهاد دست به دامان کوهی سنگ دل خواهم‌گشت و از روزنه‌ای که هیچ کورسویی بر آن نمی‌تابید، در حرارت دیدگانی افسون، در قصر...
  7. س

    نقدانه سری پانزدهم نقدانه²|سادات.۸۲

    بسیار وظیفه‌شناس با استعداد خوشگل دوست‌داشتنی منکه به شخصه روم نمیشه اگر کاری بهم محول می‌کنه انجام ندم از بس خودش مسئولیت پذیره برای کلاس رمان که رایگان هم بود با وجود اینکه دستش آسیب دیده بود مطالب رو کامل و جامع بهمون آموزش می‌داد. به نظرم یک گوهر ناب تو انجمن داریم به نام فاطمه سادات-53-
  8. س

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر ستاره سربیی ]

    به‌نام خالق واژگان ۱۷ فروردین بررسی رمان کاراکال صفحه ۸ پارت ۴ موردی نبود. پارت ۵ موردی نبود. پارت ۶ _ اوه، فرشته‌‌ی عزیز! من رو ببخش که نمی‌تونم بال‌های درخشانت رو ببینم؛ خون جنازه‌هایی که روی هم تلنبار کردی، جلوی چشمام رو گرفته! اخم‌هایش را در هم کشید و با جدیت ادامه داد: _ این اداها رو بذار...
  9. س

    🌱تولد ارشد جذابمون 🌱

    تولدت مبارک عزیزم شاد و سالم باشی همیشه-53-
  10. س

    در حال تایپ دلنوشته تبسمِ افگار | ستاره سربی

    تبسم، تخیلی غریب گشت، تنها در واپسین ثانیه‌های انتظار، تصویر محوی در موج لرزان آب نقش زد. تلون گشت؛ میان رنگ‌های هزاران، فریبی وهم آلود بود. تمسخر نمود؛ بر تن حباب‌های زلال، رد زخمی رنگین گشت. تکبر گشت؛ بر اندوهی شکسته در عمق از بلندای فریبی نگریست و قهقهه سرداد. تشعل گشت؛ خرمنی آشفته را که در...
  11. س

    در حال تایپ دلنوشته تبسمِ افگار | ستاره سربی

    تبسم بود، ترنم‌ گشت؛ جان را در‌ تار و پود تن جاری ساخت، میانِ انبوه یاس‌های باران‌زده غوغا به‌پا نمود. تنفس ‌گشت و با دمی گل‌هایی که انعکاس طلوع، غنچه‌هایشان را می‌شکفت نوازش نمود. تصور نمود؛ تمام پروانه‌های بی‌قرار را در خیال شیرین شکوفه‌های کمندی آشفته در باد، فرو برد. تکلم نمود و بی‌اینکه...
  12. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    تو را خواهم نگریست بر ارتفاع ژرف عمیقی پس پنجره‌ای گشوده‌ بر لبخند کوتاه طلوع لای خمیازه‌ی آفتاب خواب‌گاه خلوت خورشید آنجا که پرستوهای مهاجر را کز پنجره‌ای غبار‌ زده‌ی مه‌آلود دیدار خواهی نمود بر اوجِ بال‌‌هایی مجروح و چشمانت همچنان خرسند به کوتاهی ثانیه‌ به سلامی پنهان، پشت سپیدی ابرها که...
  13. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    کدام سقوط را باور نموده‌‌ای مرگ پروانه‌های خواب‌‌زده یا نوای قورباغه‌های مس*ت مرداب را که در انعکاس گیسوان آفتاب نرسیدن را می‌گریستند من اما تو را باور داشتم تنها پس آن‌همه آواز غریب بر سینه‌ی کوه ستبر و خطوط ممتد نگاه را بر سپیدی دیدارت و هزاران سقوط بر رقص نمناک باران و دستانم که گشوده...
  14. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    مجنون‌تر ز آن بودم کز خاطر برم صدای ل*ب‌هایت را با درخشندگی سرخ‌گون سوزنده‌ای و تمام تو را بسپارم به آغو*ش انگشتانم که گشوده‌بودند برای خداحافظی اما تو سخت‌تر ز آن بودی که نیزه‌هایم در تنت فرورود و صدای نعره‌های صخره را غرق نماید در امواج شعله‌گون لهیب افروخته بر سینه‌ام تو را مصور نمودم بر...
  15. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    ماه در کدامین تیره شب دفتر چشمان سحرگونت را کامل نمود و لبخندش را از پهنای آسمان زدود آنگاه که اختران به آغو*ش کشیدند تنت را در آینه‌های ماهیان عریان و دیگر پرستشی نبود بر سپهر محبوس در حوض کوچکت اما تو تنها پیراهنت را تکانده‌بودی از برگ‌های نمناک مغموم که باریده‌بودند از سپیدی صدایم هربار که...
  16. س

    جرگه‌ی شعر | اختصاصی، تیم منتقدان

    سلام و عرض ادب پیش از شروع نقد بسیار از مدیریت تالار شعر سپاسگزارم که با قرار دادن برنامه‌های خلاقانه‌ی این‌چنین در جهت رشد و پیشرفت تالار تلاش می‌کنند.-53-nhsatkt0wbyybq9t:" ۱) زبان شعر زبان شعر ادبی است؛ جملات و واژگان به صورت صحیح و مطلوب انتخاب شده و در چینشی دلنشین کنار هم قرار...
  17. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    چگونه‌ تو را در آغو*ش گرفته‌اند شکوفه‌های سرخ برخاسته از تنم و به خون تازه‌ای آغشته‌اند دستانت را که بر گلوی چرکین‌ام زخم زد و تو هرگز نخواهی دانست تمام زخم‌های دروغین حقیر را تنها نگاه، التیام خواهد داد و شاید هیچگاه ندانی رد خنده‌های عمیقی برجاست در حباب تیره‌ای، پسِ مردمک‌های مسموم‌ات و...
  18. س

    در حال تایپ مجموعه شعر مردمک‌های مسموم | به قلم ستاره سربی

    عنوان اثر: مردمک‌های مسموم کاتب: حمیده‌ح در ژانر: عاشقانه به قالب: سپید دیباچه‌ای بر اثر: آفتاب پشت پلک‌هایت خواب بود پس غبار نمناک مه‌آلودی سرد و تصویر سکوت آویخته بر شانه‌‌‌ات را تلاطم تپنده‌ی مواج سینه‌ام بر درخشندگی فلس‌ها به انعکاس درآورد مربوط به مسابقه‌ی شعر نویسی کلمه انتخابی:دیپندنسا
  19. س

    تولدم مبارک💅🗿

    تولدت مبارک عزیزم تو عالی هستیnhsatkt0wbyybq9t:"-53-
  20. س

    در حال تایپ قصه‌های مجید سوزوکی | حمیده‌ح _ طنز

    یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود... قصه‌‌ی‌ما از آنجا شروع شد که شخصی به نام مجید سوزوکی تصمیم گرفت جهان را تغییر دهد. البته او می‌دانست که چنین تحولی به سادگی امکان‌پذیر نخواهد بود. بنابراین در ابتدا به سراغ شهردار محترم شهرستان گلابی‌آباد رفت تا طرح‌های اولیه‌اش را که زاییده‌ی اوهام و...
عقب
بالا پایین