نتایح جستجو

  1. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته کُنج عزلت | مینا مرادی

    در این دنیایی که هوایش سمی‌ست، محتاج اندکی از مرام توأم. شاید زمان حلال مشکلاتمان باشد؛ اما فرصتی برای حل آن‌ها!؟
  2. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته کُنج عزلت | مینا مرادی

    از خیابان گذر می‌کنم و دقیق می‌شوم به سایه‌ای که روبه‌رویم کش می‌آید؛ هرچه خورشید به میانه آسمان نزدیک‌تر می‌شود سایه‌ی من هم بیشتر کش می‌آید. تشبیه می‌کنم سایه‌ام را به تو و خودم. تو هرچه در قلبم عمیق‌تر نفوذ می‌کنی من دوست داشتنم، کشدارتر می‌شود... .
  3. پناه.

    در حال تایپ اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    اپیزود یازدهم: کنج تنهایی. ماشین رو بردم کنار جاده، یه گوشه‌ی خلوت، همین‌جا، وسط این راهِ طولانی. خسته نبودم. نه از رانندگی، نه از سفر. خسته بودم از خودم، از این همه فکر، از این همه دویدن بی‌دلیل. نشستم، زُل زدم به افق، اون‌جایی که کوه‌ها خودشون رو لای مه قایم کرده بودن و بعد یه صدای آشنا تو...
  4. پناه.

    همگانی گپ و گفت با طعم کتاب | مرگ ایوان ایلیچ

    درود و وقت بخیر. شروع به نسبت خوبی رو داشت. هم در دادگاه و هم در مسیر بازگشت که در مورد جمله‌ی « او مرد و من نمردم» و خوشحالی بابت زنده بودن خودشون برام جالب بود. در بسیاری از دیالوگ‌ها از جملات ایرانی استفاده شده بود که نمی‌توانم بفهمم نویسنده نوشته یا مترجم، با ضرب‌المثل‌های رایج خودمون...
  5. پناه.

    دنباله دار معنی اسمتون چیه؟

    مینا: آبگینه، شیشه نام یک پرنده که تقلید صدا می‌کنه. نام یک گل.
  6. پناه.

    مشاعره مشاعره با حروف تعیینی

    یکی دیوانه‌ای آتش بر افروخت در آن ھنگامه جان خویش را سوخت ھمه خاکسترش را باد میبرد وجودش را جھان از یاد میبرد حرف پ
  7. پناه.

    دنباله دار «من حالـش خوب نیـست»

    باور به عشق الهی و حضور خداوند در زندگی، می‌تونه امید و آرامش را در ما زنده کنه و به ما انگیزه بده تا با مشکلات مبارزه کنیم و به سوی کمال حرکت کنیم. این روزا حال خیلیا خوب نیست اما خودمون می‌تونیم دست خودمون رو بگیریم و بگیم: «من همیشه کنارتم و بهت ایمان دارم. این روزا میرن و من مثل سابق به...
  8. پناه.

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    روزت بخیر عزیزم جان. ممنون از اینکه وقت گذاشتی و روح زیبا رو خوندی. خوشحالم بابت ارتباط گرفتنت با این اپیزود. واقعا که بازخوردت به دلم نشست و قوت قلبی شد برای ادامه دادن به نوشتن مخصوصا در این شرایط بحرانی. روح زیبا برای خودم جدا از باقی نوشته هام هست. خودم شدیدا بهش علاقه دارم و وقتی می‌نویسم و...
  9. پناه.

    تبریک عروس انجمن | zizi ✨

    مبارکتون باشه عزیزم. امیدوارم در فراز و نشیب زندگی مشترک، از مسیر عشق لذت ببرید و روزگار به کامتون باشه.❤️❤️❤️
  10. پناه.

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    روز تون بخیر. خوشحالم که وقت گذاشتید و اپیزود رو خوندید. امیدوارم تابه آخر همراهم باشید.🌹
  11. پناه.

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    وقتتون بخیر گلم. از صمیم قلب بابت این نقد محترمانه و دقیقتون سپاسگزارم. واقعا باعث افتخارمه که اثری مثل روح زیبا تونسته توجه کسی با نگاه تخصصی و مسئولانه شما را جلب کنه. تشبیه دفترچه یادداشت شخصی برام بسیار جالب بود چون نوشتن این اپیزود دقیقاً از دل تجربه‌های شخصی و چالش‌های درونی خودم شکل...
  12. پناه.

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    سلام قشنگ دلم، سلام و روزت به‌خیر و پر از آرامش 💙 واقعاً از خوندن پیام پرمحبتت قلبم گرم شد. اینکه گفتی متن روی خودت تأثیر گذاشته و آموزنده بوده، برای من بهترین پاداشه. اون بخشی رو که انتخاب کردی، دقیقاً یکی از صادقانه‌ترین قسمت‌هاش بود، چون مهربونی با خود، کلید آرامشه. ممنون که با این‌همه...
  13. پناه.

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    سپاس از مهر و توجهتون.🌺 خوشحالم که تونستم لحظه‌ای حس خوب بهت منتقل کنم. همین همراهی و نگاه دقیق، بزرگ‌ترین دلگرمی برای ادامه‌ی مسیرمه. با تمام دل، قدردان حضورت هستم 🌸✨
  14. پناه.

    در حال تایپ اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    اپیزود دهم: قرار بی قضاوت. شب بود! از اون شبایی که نه باد داره، نه صدا، فقط سکوت می‌پیچه لابه‌لای ریگ‌ها، و آسمون، پر از نقطه‌نقطه‌ی نوره، نه واسه روشن کردن راه، واسه یادآوریِ این‌که چه‌قدر «دیدن» مهمه. روی شن‌ها نشستم. هیچ‌کس نبود. نه کسی که نگاه کنه، نه صدایی که حواس ببره. فقط من بودم و تو...
  15. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته رقص نامرئی | مینا مرادی

    مادر، آن واژه‌ی ساده نیست که در زبان جاری می‌شود؛ او تاریخ خاموشی‌ست که در دل هر خانه جریان دارد، افسانه‌ای بی‌هیاهو، بی‌شرح، اما زنده در عمق جان. مادر یعنی آغاز بی‌انتها؛ زنی که هیچ‌گاه برای خودش نبوده، بلکه همیشه در تمام معنا، «دیگری» بوده است. جسمش را بستر رشد ما کرد، جانش را سایه‌بان...
  16. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته رقص نامرئی | مینا مرادی

    گاهی با خود زمزمه می‌کنم: اگر روزی مادرم تنها برای لحظه‌ای از نقش بی‌وقفه‌ی «مادر بودن» کنار بکشد، جهان چه خواهد شد؟ اگر روزی بگوید: «خسته‌ام...». نه با لبخندِ مهربانِ همیشگی‌اش، بلکه با صدایی که خودخواهی در آن موج می‌زند. چه چیزی از هم خواهد پاشید؟ کسی می‌داند در تمام آن شب‌هایی که آسوده به...
عقب
بالا پایین