با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
لباس جدید پادشاه “(دانمارکی: Kejserens nye klæder) داستان کوتاهی است که توسط نویسنده دانمارکی هانس کریستین اندرسن نوشته شده است، در مورد دو خیاط که به امپراتور قول یک لباس جدید را می دهند که ….
“لباس جدید پادشاه” برای اولین بار در تاریخ 7 آوریل 1837در کپنهاگ منتشر گردید.
داستان لباس جدید...
داستان شماره ۱- قصه باغچه مادربزرگ
یکی بود یکی نبود.
مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گل های رنگارنگ بود.
از همه گل ها زیباتر گل رز بود.
البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دو تا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند...
داستان شاهزاده ها و ملکه بدجنس!
در کشوری پادشاهی زندگی میکرد که صاحب یازده پسر و یک دختر بود که هر کدام از پسرها وقتی میخواستند به مدرسه بروند یک ستاره به سینه میزدند و یک شمشیر هم به کمرشان میبستند. قلمهای آنها از الماس و صفحههایی که بر آن مینوشتند از طلای خالص بود. آنها استعداد خوبی...
روزی بود روزی نبود. زن پادشاهی بود که بچهدار نمیشد. یک روز نذر کرد اگر بچهدار شود یک من عسل و یک من روغن بخرد بدهد به بچهاش ببرد برای ماهیهای دریا.
از قضا زد و زن آبستن شد و پس از نه ماه و نه روز پسری زایید. پادشاه خیلی خوشحال شد. داد همه جا را چراغانی کردند و جشن بزرگی راه انداخت.
یک...
قصه دختر کوچولو: یک روز دختری به جنگل رفت. او رفت و رفت تا به یک فیل رسید. فیل از او پرسید: ” تو کی هستی؟” دختر جواب داد: ” من یک دخترم.” فیل گفت: ” تو یک دختری؟ اما به نظر من خیلی خیلی کوچیکی!” دختر گفت:” باشد. من دختر کوچکی هستم.” بعد، از فیل خداحافظی کرد. رفت و رفت. به موشی رسید. به او سلام...
متن داستان سیندرلا
یه دختر مهربون و خوشگل با پدرو مادرش زندگی می کرد یه روز مادر دختر قصه ما شدید بیمار شد بعد از مدت کمی هم درگذشت از اون به بعد دخترک بیچاره کاری جز گریه نداشت بنابراین باباش تصمیم گرفت که دوباره ازدواج کنه و براش یه مامان جدید بیاره بلکه هم اینجوری گریه دخترک کمتر بشه ...
مراقبت از سگ كوچولو
دوست داينا به مسافرت رفته است، داينا به او قول داد تا از سگش مراقبت كند. او خيلي هيجان زده است .
او مي داند كه مراقبت از يك سگ سرگرمي جالبي است و البته مي داند كه اينكار زحمت دارد.
داينا بايد هر روز به سگ كوچولو غذا بدهد، زيرا او هميشه گرسنه است. سگ قهوه اي هر روز كلي...
قصه دوم : موش دانا
داستان موش دانا, یکی از قشنگ ترین قصه های کودکانه جدید می باشد که تلاش و پشتکار را به کودک آموزش می دهد. کودکان به دلیل علاقه خاصی که به حیوانات دارند, به این داستان ها علاقه ی بیشتری نشان می دهند.
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. یه جنگلی بود که درختان آن روز به...
قصه جوجه اردک زشت
یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده ،خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.
اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند .
کم کم تخم ها شروع به...
سه بچه خوک بازیگوش
يكي بود ، يكي نبود ، زير گنبد كبود در جنگلي، خوكي با سه پسرش زندگي مي كرد . اسم بچه ه به ترتيب مومو ، توتو ، بوبو بود .
يك روز مادر خوكها به آنها گفت :" بچه ها شما بزرگ شديد و بايد براي خودتان خانه اي بسازيد و زندگي جديدي را شروع كنيد . "