دلنوشته تراژدی

  1. ن

    [چشــمـــــــاش]

    چشمات وقتی میخندی بوی پرتقال میدن و صدای خندهات شبیه صدای سوختن هیزم وسط یه زمستون یخبندونه? [مازیتوفسکی]
  2. ن

    [مُلاقات بآ نَهَنگ]

    فقط میشه گفت ‹شرقی غمگینی هستم› که بی‌آوا و خسته است، و چون پیچکی اندوهگین به دور میله‌ی تردید میچرخد و بر یأس و غمش افزون میشود. تاریک و خاموش هستم، اما در پی نور گام برداشته و به امید صدا، ساز ناکوک قلبم را کوک میکنم. شاید.. باید از نو شروع کرد؛ از نو جوانه داد، از نو سبز شد. [ناشناس]
  3. K

    دلنوشته شاکله | karp کاربر انجمن کافه نویسندگان

  4. ن

    [هیچ]

    می‌گویند که درد آدم‌ها را به هم نزدیک می‌کند به من بگو کدام‌مان شاد هستیم که این‌همه از هم دور مانده‌ایم؟
  5. V

    درگیری |انجمن کافه نویسندگان

    پدرم گاه صدا میزندم شعر سپید.. بس‌ که آشفته و رنجور و بهم ریخته‌ام!
  6. V

    متن دلتنگی| انجمن کافه نویسندگان

    بدون حضور تو دنیا هیچ ارزشی برای من نداره. نمیتونم فکرشو هم بکنم که حتی یه روز دیگه از تو دور باشم. همسرت داره از دلتنگی تو دیوانه میشه.
  7. L

    ?دل‌بسته?

    من اون آدمه خودخواه‍‍ی ام که #تُ رو بیشتر از خودم دوست دارم
  8. K

    دلنوشته کالفته‌ی به دار آویخته |خط سیاه کاربر انجمن کافه نویسندگان

  9. C

    ‍حسـرت (:

    وقتی کسی در کنارت هست، خوب نگاهش کن به تمام جزئیاتش به لبخند بین حرف هایش به سبک ادای کلماتش! به شیوه ی راه رفتنش، نشستنش به چشم هاش خیره شو! دستهایش را به حافظه ات بسپار گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
  10. K

    اتمام یافته دلنوشته وداد ممنوعه | ریحانه اکبریان کاربر انجمن کافه نویسندگان

  11. L

    در حال تایپ دلنوشته مردی که غزل هایم به او وابسته اند | نوژان پارسیان‌فرد

    [آیه] اما گویی تو کلامِ خدا هستی! ما بین سیاهی و تاریکی، در زندگی ام طلوع کردی و من قلباً احساس می کنم، خدا تو را فرستاده که بگوید: هی دختر! حواسم هنوز به تو هست. هنوز هم تورا دوست دارم! این مَرد هم هدیه ی من به تو...
  12. L

    ♤ فاصله ♤

    انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند #مهدیاخوانثالث
عقب
بالا پایین