تالار شعرکده

  1. L

    اشعار مَهتاب‌ِ بَنَفش | به قلم لیدیا

    Stare at me very carefully Until you realize the darkness inside me Oh, you might think I'm crazy I am not wise and If you don't want me Maybe you can feel the darkness inside me Oh, I've changed so much Oh, why don't you touch My wounded heart Oh, I'm so dark Without its silver star That is my...
  2. ز

    برگزیده مجموعه شعر به سوی آسمان | به قلم زهرا.م

    به هر ابری که می‌گریم به هر حالی که می‌گردم خزان است و خزان آری! مگر جز این شه غمگین کسی از این دل تنگ و زمستان خیال من خبر دارد؟ نمی‌دانم...
  3. سارا مرتضوی

    اختصاصی مجموعه اشعار دلک | به قلم سارا مرتضوی

    پایان
  4. مَـهـوا

    در حال تایپ مجموعه شعر غـایـب از نـظـر | به قلم ح _ وفا

    پناه می‌برم به تو پناهِ قلب کوچکم قرارمان نبود گریز ز کوچه‌های ناگریز دهکده‌ی پلک‌های خیس به نیستی می‌کشد مرا پلاک کوچه‌ها که نیست چگونه می‌جویی مرا؟ ز تو پیغامی نیست که نیست
  5. 8

    در حال تایپ مجموعه شعر آغاز فراق| به قلم نیک

    هرگز ننالم از رنج و محنت خلق که هرچه به سرم آمد، از دست خالق بود هرگز نگویم پیش غیر، شکایت کولی که هرچه بهتان شنیدم، از دهان اغیار بود خواستم روزی از تو و خیالت، میان جمعی اجنبی سخن گویم شهره‌ی یک شهر بودی؛ چاره‌ام سکوت بود هرگز خرج نکنم مهر بر مترسکی که هرچه محبت کردم، حرام مشتی پوشال بود
  6. سارا مرتضوی

    در حال تایپ مجموعه شعر مهرورزی | به قلم سارا مرتضوی

    پایان
  7. ن

    در حال تایپ مجموعه شعر کتابچه دلبان |به قلم نارسیس یوسفی

    آرزو دارم بفهمی صنما زآنچه‌ای عشق جگرخوار منا مهرت آمده آن کج دلم ای دلبرا وآنگه ز شمیم گیسویت حیرانما
  8. م

    شعر اشعار آنا آخماتووا | شاعر روسی

    چگونه فراموش کنم که جواني من چطور سرد و خاموش گذشت ؟ چگونه زندگي روزمره جاي همه چيز را گرفت و عمرم مثل دعاي يکشنبه ي کليسا ، يکنواخت و خسته کننده سپري شد ؟ چه راهها دوشادوش آنکس رفتم که اصلا دوستش نداشتم و چه بارها دلم هواي آنکس کرد که دوستش داشتم حالا ديگر راز فراموشکاري را از همه ي فراموشکاران...
  9. م

    شعر «اشعـار فرامرز عرب عامری»

    گر پا دهد برای تو سر نیز می‌دهم اینجا به دل سپردن من گیر داده‌اند - فرامرز عرب عامری
  10. ه

    در حال تایپ مجموعه شعر چمدانِ پُر تردید | به قلم هادی عباسی

    من حتم دارم عاشقم هستی وقتی هنوزم سبز میپوشی وقتی به جای چای مثل من بازم یه قهوه تلخ مینوشی من حتم دارم مثل اون روزا دوس داشتنت گرم و دل انگیزه من حتم دارم فصل دلتنگیت باز عاشقونه، مثل پاییزه حالا تموم حرف من باتو جا مونده تو حجم عظیمی آه بشکن سکوت بسه این تردید با گفتن یک جمله ی کوتاه
  11. Birdy

    در حال تایپ مجموعه شعر ویله دمان | نویسنده آمین

    شیشه‌ی عطر شکست، وقتی من، رخ خود در آیینه دیدم. چه سال‌ها، چه سال‌هایی که من، برای این شهر باران شدم تا غبارها را بشویم. و حال تن پوسیده‌ی من را هیچ مسافری یاد، نمی کند. از روحم بی خبرم! او همان سال‌ها رفت همان سال‌های فراموشی که اکنون نیز امتدادشان در خط زمان هویداست... .
  12. Monji

    مجموعه اشعار نجواهای یک دیوانه شبگرد| شاعر BlueFighter

    چو باز آیی به بالینم تمام شهر می‌خندد...
  13. M

    در حال تایپ مجموعه شعر گیتی مسکوت | نویسنده Madiheh

    دژ راستی را نام تو کرد فتح نیکی را به عالم کردی تو سطح اما نمی‌دانم چرا یک بنده نمی‌دارد قَدَر چرا دقایق را می‌دهد او بی‌تو هَدر کید کدام حیله‌گر او را مجهور ساخت ؟ سودای کینه به دل او جور ساخت؟ آن لحظه هم تو در سکوتی آهسته می‌خواستی تا خود از جفا شود خسته اما نقض کردند هر عهد و پیمانی...
  14. ابتـهاج

    شعر اشعار سید تقی سیدی

    خواب ... می تواند که تو را سخت زمینگیر کند درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند اسمان بر سرم اوار شد ان لحظه که گفت قسمت این است بنا نیست که تغییر کند گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند گفت دکتر من و تو مشکلمان کم خونیست خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند در...
  15. ا

    شعر اشعار سنایی غزنوی

    وین گروهی که نورسیدستند عشوه جاه و زر خریدستند سرباغ و دل زمین دارند کی دل عقل و شرع و دین دارند ماه رویان تیره هوشانند جاه جویان دین فروشانند به جدل کوثر و به علم ابتر به سخن فربه و به دین لاغر با فراغند و بی فروغ همه گه دریغند و گه دروغ همه آنچه نیک از حدیث بگذارند و آنچه باشد شنیع...
  16. Monji

    شعر امیرخسرو دهلوی

    هر شبی پیش چراغی سوز خود گویم، از آنک سوخته با سوخته بیرون فشاند سوز خویش در دلم باز آمد او، یاری کن، ای خون جگر تا بگریم سیر من بر روزگار و روز خویش
  17. ی

    شعر ┘خبرت هست؟└

    ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری نتوان ** خوردن بی‌مطربی و یاری یــــاری لطیف باید، گوینده‌ای موافق تا می‌توانـــــد از تن کردن بدل گذاری اوحدی
  18. S

    در حال تایپ مجموعه شعر دلِ مرهم گریز | به قلم DARVIN_am

    احساس تو چقدر نفس گیر است! وقتی که پیچک افکارت به دور من میگردد، و عشق همچون هوا در فضا جاری میشود. من در تقلای نفسی! ذره به ذره عشق را به ژرفای وجود میکشم. عشقی که بعد مدت ها به منزلگه خویش برگشته و قصد خانه تکانی دارد؛ عشقی که باران میشود برای رشدم، آفتاب میشود برای درخششم، و روحم را طراوت...
  19. B

    مجموعه اشعار نوش دارو بعد از مرگ سهراب | به قلم ملیکا

    تو هیچگاه نفهمیدی؛ شاید فهمیدی و نخواستی، به رویت بیاوری. شاید هم فهمیدی و شخص دیگری را زیر سر داشتی. فهمیدن و نفهمیدنت، دیگر برایم معنا ندارد. حالا که دیگر رفتی و قلبم را زیر پاهای سنگین حرف هایت، لگدمال کردی. حالا که دستان بی رحم دلت را، بر دور گردنم پیچیدی و جانش را گرفتی.
  20. Birdy

    تاپیک درخواست تگ برای اشعار | تالار شعر

    سلام و درود! تگ محبوب به اثر شما تعلق گرفت. قلمتان مانا
عقب
بالا پایین