تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار غاده السمان | شاعر سوری

انجمن کافه نویسندگان

برایم بنویس
زیرا همه‌ی گل‌های سرخی
که به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمرده‌اند
و تنها گل‌های سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زنده‌اند
از همه‌ی گل‌های جهان
و همه‌ی زمان‌ها
تنها بوی عطر
در اشعار باقی می‌ماند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان


بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم

و برایت نامه های عاشقانه می نویسم

با قلمی از پَر جغد

که آن را در دواتی

در دوردست فرو می برم

دواتی ملقب به دریا

دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم

اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،

گرمای دستت را احساس می کنم

در حالی که انگشتان مرا در خود گرفته است...

آه! چه زیباست داستان عشق من با شَبحِ تو!



"غاده السمان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

با تو کشف کردم که بهار
برای گرامی داشت تنها یک پرستو می‌آید...
پیش از تو، می‌پنداشتم که پرستو
سازنده‌ی بهار نیست...
با تو دریافتم که خاکستر، اخگر می‌شود
و آب برکه ها‌ی گل‌آلودِ باران در گذرگاه‌ها
دوباره، به ابر بدل می‌شوند،
و جویباران، در نزدیکی مصب خویش
پالوده می‌شوند و به سرچشمه‌های خویش باز می‌گردند،
و قطره‌ی عطر، خانه‌ی مینایی‌اش را رها می‌کند،
تا به گل سرخش، بازگردد،
و گل‌های پژمرده در تالارهای ظروف سیمین،
به غنچه‌های کوچک در کشتزاران ِ خویش باز می‌گردند.
و جغدهای لطیف می‌آموزند، چونان مرغ عشق
ترانه‌های غمگین سر دهند...


با تو به ریگ‌های کبود در ساعت شنی‌ام خیره شدم،
که از پایین به بالا فرو می‌افتاد،
و عقربه‌های ساعت به عقب می‌شتافت...
با تو کشف کردم که چگونه قلب،
باغچه‌ی شیشه‌ای گیاهان زندگی را،
رها می‌کند تا به باغ بدل شود...
و با تو این حقیقت ناخوش را دریافتم
که عشق، تنها برای آخرین مع*شوق است...

آیا می پنداری بر تو عاشقم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

غادة السمان (به عربی: غادة أحمد السّمّان) (زادهٔ ۱۹۴۲ در دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در ادبیات عرب به‌شمار می‌رود.

[ مرداد ماه نودُ نه ]
 
آخرین ویرایش:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
دموکراسی؟ آری ! حتماً

- اما، با زنی دیوانه چون من چه می کنی که پیاپی به دیکتاتوریِ عشقِ تو
رأی می دهد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
هرگز به تو اعتماد نکرده ام
اگر با من دست داده ای
ترسیده ام که انگشتانم را بدزدی
و اگر به من نگاه کرده ای
دندان هایم را شمرده ام
با این همه
عاشقت بودم...

| غاده السمان |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
چگونه
فراموشت کنم
که من عشق را
یک بار با تو تقسیم کردم
و مرگ را بارها...

| غاده السمان |


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
" أحببتک وکأنک آخر أحبّتی على وجه الأرض
وعذّبتنی و کأنّنی آخر أعدائک على وجه الأرض... "



تو را دوست داشتم،
چنان که گویی تو
آخرین عزیزانِ من
بر رویِ زمینی...
و تو رنجم دادی،
چنان که گویی من
آخرین دشمنانِ تو
بر روی زمینم...!


| غاده السمان |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
می‌خواهی از راز قدرتمندی من باخبر شوی؟

هیچ‌کس

هیچ‌وقت

مرا واقعاً دوست نداشت...!



| غاده السمان |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان



اینکه با تو باشم

و با من باشی

و با هم نباشیم؛

جدایی همین است.

اینکه یک خانه ما را در بر بگیرد،

اما یک ستاره ما را در خود جای ندهد،

جدایی همین است.

اینکه قلبم اتاقی باشد خاموش کننده صداها

با دیوارهای مضاعف

و تو آن را به چشم نبینی،

جدایی همین است.



| غاده السمان |
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا