مدت ها است که تصویر خواسته های مردانه روی باورهای زنانه افتاده و هیچ خشونتی بالاتر از این نیست که یک زن چنان در بند ایدئولوژی مردانه بیفتد که ازادی نگریستن ناب به جهان را نداشته باشد. وقتی سایه ی پدر روی معنایی که فرزندان و زنان از هر چیزی دارند بیفتد رد اندیشه ی او سالها تفسیر نگاه های آن ها را اشباع میکند، نتیجهاش فرهنگ خشنی است که ذهن زنانه امروز را به گرو خود کشیده است.
دخترم آمد با نگاهی مات و مبهم نمیدانستم چه به او گذشته در کنارم ایستاد و تلاش کرد با دستان کوچک هفت ساله اش مرا بسوی خودش بکشد. سرم را پایین آوردم نفس سردش زمزمه های نامفهومش را همراهی می کرد. از او خواستم تا واضحتر بگوید شاید من نیز مانند او در برابر واقعیت مقاومت می کردم. دوباره گفت و از آن سالها چند باره می گوید: مامان بابا من و برد کنار خانه خاله رابعه بمن گفت من عاشق این خانم هستم. من گفتم این که خاله من، دوست صمیمی مامانمه. بعد اون هم هی دستش و می گذاشت روی لبش و به بابام نشون می داد و می خندید. خاله به بابا گفته باید بمن این ها رو بگه تا بابا رو بیشتر دوست داشته باشه.
سوال این است که آیا آن دختر خردسال مورد خشونت خانگی نبوده؟ آیا درد این خشونت تا پایان عمر همراهش نخواهد بود؟با خودم فکر می کنم آیا خشونت فقط محرومیت از منابع اقتصادی و یا عدم ارتباط عاطفی با همسرمی باشد؟آیا وقت آن نرسیده که لایه ای دیگر از خشونت وارد حوزه خشونت خانوادگی شود؟خشونت را*بطه جنسی آزاد پدران بصورت کنشی آگاهانه و یا نا آگاهانه با دوستان و یا بیگانگان نیست؟
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ، خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لم*س اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده.
هر روز صبح که با عجله میرفتم تا سرکار بروم میدیدمش که جلوی در خانه ایستاده است. با درد و دل راجع به حاج خانوم شروع میکرد که مشکل قلبی و قند دارد و روی پایش یک سوراخ درست شده اندازه هلو و دکترها گفتهاند باید پایش قطع شود. دلم خیلی سوخته بود. قصهها هر روز بدتر و تلخ تر می شد و هزینههای بیمارستان سرسام آورتر. تا اینکه حاج خانوم، دیگر خانوم( بخوانید کلفت) سابق نمی شود! هر بار با صبوری به حرف هایش گوش داده بودم و دعای خیر کرده بودم. کمکم حرفهایش رسید به اینکه پنجاه میلیون خرج کردهام و ای کاش به جای این خرجها یک زن جدید گرفتهبودم. از همان وقت دیگر سنگین و بی حوصله جواب سلامها را میدادم و تظاهر به عجله میکردم تا سر راهم سبز نشود. تا اینکه یکروز که در خانه نشسته بودم، صدای داد و دعوای کوچه من را کنار پنجره کشاند. پیرمرد، زن بیچاره را که به زور، با واکر خودش را میکشید از خانه بیرون کرده بود و پسرها که هر کدام سن پدر من را داشتند با پدرشان گلاویز شده بودند و تهدید به کشتن او میکردند!
«خسته نباشی حاج خانوم. تبریک ! بازنشست شدی، بدون هیچ جشن و دریافتی پایان خدمت. حالا می توانی تا اخر عمر گوشه خانه یکی از پسرهایت کز کنی تا کی خدا نظر خیر به تو بیندازد و از شر این زندگی خلاصت کند».
شرمگینم در دنیایی زندگی میکنم که برای جلوگیری از خشونت علیه زنان باید تلاش کرد! کاش این خشونت همانقدر که بعضی انکارش میکنند، واقعا وجود نداشت. باورش سخت است که بعد از چندهزار سال تمدن، بشر هنوز علیه خودش مکرراً دست به خشونت میزند. آیا ما اشرف مخلوقاتیم؟
خشونت عليه زنان هميشه يک چشم کبود
و دندان شکسته و یبنی خونین نيست.
خشونت، اضطرابی است که در جان زن است
که فکر می کند بايد لاغرتر باشد، چاقتر باشد، زيباتر باشد، خوشحالتر باشد، سنگينتر باشد، خانهدارتر باشد، عاقل تر باشد.
خشونت ان چيزی است که زن نيست
و فکر ميکند بايد باشد…
هیچ کشور و فرهنگی در دنیاوجود نداره که تو اون زن ها ازخشونت مردها کاملا در امان باشند؛ از هر 3 زن 1 نفر در زندگیش مورد خشونت و اذيت واقع میشه !
25 نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، تاکیدی بر اینکه همه ی جوامع هنوز گرفتار خشونت علیه زنان هستند و باید تلاش کرد تا انواع خشونتها ریشه کن شود
هیچ کشور و فرهنگی در دنیاوجود نداره که تو اون زن ها ازخشونت مردها کاملا در امان باشند؛ از هر 3 زن 1 نفر در زندگیش مورد خشونت و اذيت واقع میشه !
25 نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، تاکیدی بر اینکه همه ی جوامع هنوز گرفتار خشونت علیه زنان هستند و باید تلاش کرد تا انواع خشونتها ریشه کن شود
25 نوامبر «4آذر» روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد
دراین روز بخود، خانواده، دوستان و دیگران یادآور شویم که خشونت علیه زنان، بهجا مانده از دوران بربریت و وحشیگری است. خشونت علیه زنان از طرف هر فردی و با هر عنوان و سطح سوادی که باشد، نشان از ضعف درونی و نبود اخلاق و منطق است.
“زنان تجسمکننده امیدها و فرصتها هستند. حمایت از زنان و دختران در مقابل خشونت و توانمندسازی انها برای ما، خانوادهها، جوامع و کشورهایی قدرتمندتر رابه ارمغان خواهد آورد”
مدت ها است که تصویر خواسته هاي مردانه روی باورهای زنانه افتاده و هیچ خشونتی بالاتر از این نیست که یک زن چنان در بند ایدئولوژی مردانه بیفتد که ازادی نگریستن ناب به جهان را نداشته باشد. وقتی سایه ي پدر روی معنایی که فرزندان و زنان از هر چیزی دارند بیفتد رد اندیشه ي او سال ها تفسیر نگاه هاي ان ها را اشباع میکند، نتیجهاش فرهنگ خشنی است که ذهن زنانه امروز رابه گرو خود کشیده است.
آبرومند و با اعتباریم و به هویت اسلامی خود می نازیم. دیندار و متمدنیم و برو بیایی داریم!
کم بودن را به دخترانمان آموخته ایم!
همان لحظه ای که بی مهابا در حضورش، از علاقه پدربزرگ به نوۀ پسر و بی میلی اش به مونث بودن تو راهی زن عمو، سخن گفتیم و او ارزش همسر عمویش را در پسر بودن فرزندش دید.
لحظه ای که غیرت پدر و برادرانش به او فهماند اجازه هم بازی شدن با پسرخاله اش را ندارد؛ غیرتی که به او قبولاند چون دختر است باید گوشه ای بنشیند و صدای خنده اش در جمع بالا نرود.
جنس دوم بودن را ذره ذره به خوردشان دادیم!
وقتی با چشمان خودش روابط آزادانه برادر بزرگتر با جنس مخالف را دید و نفهمید چرا پارک رفتن او با دوستانش مایه باد کردن رگ غیرت پدر می شود و پسر خانواده با هفته به هفته کیس عوض کردن گویا مشکلی برای آبرو و اعتبار خانواده ندارد.
لحظه ای که چشم غره های مردانه دلش را به تپش وا داشت و دستانش برای جلو کشیدن رو سری و پوشاندن تار موهای بیرون زده لرزان بالا آمد و چندی بعد شاهد دو دو زدن همان چشم ها روی تن و بدن زنی که از کنارشان عبور می کرد شد.
وقتی پذیرفت باید آفتاب و مهتاب ندیده بماند تا خواستگار خوب نصیبش بشود و اعتبار پدرش را با نوجوانی کردن به خطر نیندازد.
حالا بیا و خوشحال باش!
پسری را که به واسطه حساب پر پول حاج بابا و قد و قامت رعنایش آرزوی هر دختریست دست روی کیس آفتاب و مهتاب ندیده و نجیب گذاشته؛ تا خرخره غرق فساد و گناه است و کم پیش آماده شب را تنها بخوابد و سرد و گرم هم جنسانت را دلی سیر چشیده و حالا که نوبت خودش شده هو*س نجیب ترین و پاک ترین دختر شهر را کرده.
خوشحال باش دختر با حیا و محجوب حاجی!
خشونت تنها نشان دادن برتری جسمی با فریاد و مشد و لگد نیست! خشونت را می توان در تار و پود زندگی های امروزی مان یافت.
نمونه های محدودی از احکام خشونت آمیز و غیر انسانی برخی ادیان و کتاب مقدس اونها علیه زنان در طول تاریخ :
زن در عصر تنخ:
- در تو رات پدر در برابر دریافت حق پدری که بهای دختر باکره نامیده می شد، دختر خود را به شوهر می فروخت و هنگامی که این معامله انجام می گرفت دختر نامزد می شد و مورد تملک قرار می گرفت.( خب به نظر شما این چه فرقی با خرید و فروش و قیمت گذاری روی یه انسان داره؟! لازم به ذکره که این سنت کثیف هنوز توی افغانستان انجام میشه. هر چقدر دختر خوشگل و خوش هی*کل تر قیمتش بیشتر!)
- در بین عشایر بنی اسرائیل زن خرید و فروش می شده!
- مرد اجازه داشت هر اندازه که دارایی اش اجازه می داد زن اختیار کند و یا از بازار کنیز یا همخوابه خریداری کند.( یعنی هیچ محدودیتی توی تعداد همسر نداشتن و حتی بعضی از زنان و دختران رو از همسر هم کمتر می دونستن و به عنوان همخوابه خرید و فروش می کردن)
- بیرون کردن زن که در حکم طلاق وی بوده برای مرد بسیار ساده انجام می گرفت و در تورات زنی که از طرف مردی رها شده با فاح*شه هم پایه است و دینداران یهودی از ازدواج با همچین زنی برحذر داشته اند.( زنی که شوهرش با بیرون کردنش به اصطلاح طلاقش داده دیگه هیچ شانسی برای ازدواج نداشته)
- در کتاب تورات، مردی که زن خود را مورد گمان بد قرار میدهد، میبایست به کاهن ، نیاز پرداخته و کاهن با تشریفات خاصی زن را مورد لعنت و نفرین قرار دهد و آب مخصوص تکفیر را به او بخوراند.( تکفیر یعنی عملا خارج کردن فردی از دینش به خاطر ارتکاب گناهی. بعد منتظر می نشستن ببینن این آب اگر زن گناهی مرتکب شده باشه نشانه های خاصی در بدنش ایجاد می کنه یانه که اصلا علاقه ای به بیانش ندارم!)
- در میثاق یهوه آمده است، اگر مردی به دختری تجاوز کند، باید بهای دختر را تماماً به پدر او بپردازد.
- بر اساس حکم تورات، اگر مردی با زنی ازدواج کرده، ولی پس از مدتی از او سیر شده به او تهمت زند که تو پیش از زناشویی و در خانه پدرت با مرد دیگری همخوابه شدهای، پدر زن موظّف است پاک بودن دختر خود قبل ازدواج را به دادگاه ثابت کند، و گرنه زن محکوم به سنگسار میشود.( فقط به خاطر یه تهمت!)
در عصر تلمودی( تلمود مهمترین منبع روایی یهود که تفسیر تورات است):
- در عصر تلمودی زنان بسیار پست تر از مردان شمرده می شدند و زنان در مدارس دینی که ربی ها آنها را اداره می کردند پذیرفته نمی شدند.
- زنان حق سفر نداشتند.
- دعا ونماز مختص مردان بود و زنان نمی توانستند حد نصاب صف نماز جماعت را تشکیل دهند.
-در معبد زنان حق عبور از مرز دهلیزی که مختص آنان بود را نداشتند و ورود به صحن داخلی با مجازات مرگ همراه بود.( یعنی اگر زنی وارد صحن داخلی معبد می شده حکمش اعدام به روش یهودی ها بوده! فقط به خاطر ورود به یه صحن.)
- زنان اجازه شرکت در مراسم قربانی را نداشتند.
- بر اساس قوانین صنیوت زنان اجازه حرف زدن در حضور مرد ها را نداشتند و نباید در حضور مرد ها حرف می زدند یا آواز می خواندند.
- اگر زنی هنگام سخن گفتن در خانه خودش صدایش به قدری بلند باشد که همسایه ها قادر به شنیدن صدای وی باشند، مرد حق طلاق زن بدون پرداخت مهریه را دارد. ( زن ها حتی در خانه خودشون هم اجازه نداشتن صداشون رو بالا ببرن که مبادا همسایه بشنوه وگرنه مرد بدون هیچ حق و حقوقی طلاقش می داده یا در واقع از خونش بیرونش می کرده)
- در یهودیت فرمان زن به یهود چنین است: "چشمت به شوهرت باشد وی بر تو حکومت خواهد کرد." یهودی ها سالهای دراز زن را مایه مصیبت و بوبختی می دانستند و در نماز خود چنین تکرار می کردند: " خدیا تو را سپاسگزارم که مرا کافر و زن نیافریدی"
- سلفی ها در را*بطه با زن می گویند: اگر هر کدام از شما در حال خواندن نماز باشید و خر زن یا سگ سیاه از جلوی او رد شود نمازش باطل است. ( خر نماد شی*طان و سگ نماد نجاست بوده و سلفی ها زن رو با این موجودات تو یک رده قرار دادن)
- عدم بكارت عروس نشانی از بی عفتی بود و دختر فاقد بکارت سنگسار می شد. در دین یهود ازداج عامل جدایی زن از خانواده است و ربودن دختران و كنیزان نوعی ازدواج محسوب می شود.( زنی که ازدواجمی کرده به طور کامل حق را*بطه با خانوادش رو از دست می داده)
- اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است كه قیمت او به عنوان مهریه به پدر دختر پرداخت می شود. رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است و رضایت دختر اهمّیّتی ندارد. زن در خانه مطیع شوهر است حتّی عبادات او نیز منوط با اجازه ی شوهر است.( یعنی رسما زن هیچ حق و حقوقی حتی برای عبادت کردنش هم نداره)
( البته این احکام مربوط به گذشته هستن و امروزه انتقاد های جهانی نسبت به این رفتار های غیر انسانی و خشونت محور باعث شده که رهبران یهود یه تکونی به خودشون بدن و جلوی این همه ظلم کم و بیش گرفته بشه و توی حقوق زنان در دینشون اصلاحاتی بکنن)
من یه جایی رو می شناسم که دارن خشونت علیه زنان و دختران رو ترویج می دن! می دونید کجا؟! تو اکثر رمان ها! بله درست متوجه شدید؛ همه ما بار ها شاهد بودیم که توی یه سری از رمان ها، که در کمال تعجب نویسنده های خانوم هم دارن، یه پسر جذاب و همه چیز تموم و صد البته عصبی و مغرور توی روابطش با یه دختر خانوم خشونت به خرج میده و همین میشه نشون مردونگی و جذابیت و دختره هم روز به روز بیشتر عاشق همین خشونت میشه. انگار دارن به دختر ها و پسر ها یاد میدن خشونت و بالا بردن صدا و دست بلند کردن نشون جذابیته! بعد یه سری میان این فرهنگ سازی اشتباه رو می خونن و خیال می کنن اگه دختر بیچاره رو به خاطر مانتوی کوتاه باز خواست کنن و بگیرن زیر مشت و لگد، مثل دختر توی رمان دلداده این همه خشونت و تعصب مردونه میشه. دختری که از مردش توهین و داد و بیداد ببینه دیگه به رگ های بیرون زده دستش و عضلات بی نقصش فکر نمی کنه؛ دیگه ساعت مچی و مدلش رو نمی بینه و عشقی نسبت به چشمای سبز و موهای لخت و خوش حالتش نداره! اون دختر فقط موجودی رو میبینه که مردونگیش رو قورت داده و از مردی که یه زمانی بهش عشق ورزیده فاصله گرفته. اون دختر فقط خشونتش رو میبینه و انزجار و تنفر قلبش رو پر میکنه. پس بیاید و به جای رویا بافی و فاصله گرفتن از حقیقت که نتیجه ای به جز فرهنگ سازی اشتباه و وحشتناک نداره، واقعیت ماجرا رو به مخاطب نشون بدیم. با قلمتون به خواننده ها نشون بدید مردی که بدونمنطق داد میزنه و دست بلند میکنه جذاب نیست و هر چقدر هم که خوش تیپ و هی*کل باشه با یه حیوون فرقی نداره. با نوشتن این فرهنگ رو جا بندازید که خشونت منزجر کنندست نه جذاب!