تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
دلنوشته های محمود دولت آبادی

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

«مگر می‌شود در یک نقطه ماند؟ مگر می‌توان؟ تا کی و تا چند می‌توانی چون سگی کتک خورده درون لانه‌ات کز کنی؟ در این دنیای بزرگ، جایی هم آخر برای تو هست. راهی هم آخر برای تو هست. درِ زندگانی را که گِل نگرفته‌اند.»

جای خالی سلوچ/محمود دولت آبادی

انجمن کافه نویسندگان مرجع اصلی دلنوشته های نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

هی ... دلبستگی،
دلبستگی به زندگانی!
زندگانی چه بود؟ ای داد ...
آدمیزاد، آدمیزادِ شیرِ خام خورده!
کاش خود می‌دانست که چیست،
که کیست!
من که ندانستم، ندانستم ...
فقط این را دانستم و می‌دانم که آدمیزاد، فقط با آب و نان و هوا نیست، که زنده است!
این را دانستم و می‌دانم که:
آدم به آدم است ، که زنده است.
آدم ، به عشقِ آدم زنده است.

[ محمود دولت‌ آبادی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
آدمیزاد، فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است! این را دانستم و می‌دانم که: آدم به آدم است که زنده است. آدم، به عشقِ آدم زنده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند
روز و شب دارد
روشنی دارد تاریکی دارد
کم دارد بیش دارد
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام می شود بهار می آید ...

?محمود دولت آبادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,568
15,446
218
میان ستاره‌ای
عجیب ترین خوی آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است. اما آن را انجام می دهد به کرات هم.

هر آدمی. دانسته و ندانسته. به نوعی در لجاجت و تعارض با خود به سر می برد.

و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود آدمی نسبت به خودش نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,606
219
‏درد هم اگر بماند، روزگار همیشه بر یک قرار نِمی‌ماند. روز و شب است، روشنی دارد، تاریکی دارد، پایین دارد بالا دارد. کم دارد، بیش دارد. دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده، تمام می‌شود، بهار می‌آید.

- محمود دولت‌ آبادی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا