عکس نگاهِ یک لحظه؛

[آســرِه¡]

نگاه نگاه نگاه
آخرین آخرین آخرین

 

[آســرِه¡]

 

[آســرِه¡]

نهنگ، آبی.

 

[آســرِه¡]

عشق، آبی.

 

[آســرِه¡]

شب، آبی!

 

[آســرِه¡]

ماهِ زیباا.

 

[آســرِه¡]

چشم‌ها؟
چشم‌ها!

 

[آســرِه¡]

 

[آســرِه¡]

 

[آســرِه¡]

توی یه عکس‌نوشته دیدم نوشته بود: همه با من طوری برخورد می‌کردند انگار قلبی ندارم.
الان مثل همین جملم.
بهتره موقع برخورد با بعضی آدما، رو پیشونیم بنویسم: وقتی داری بهم طعنه می‌زنی یا قضاوتم می‌کنی یا هرچیز اذیت کننده‌ی دیگه‌ای، من یه موجود زندم، یه انسان، چیزی در من وجود داره به اسم قلب. مثل خودت مثل آدما.
درک کردنش سخت نیست فقط نیاز به فکر داره.
نیاز به این که قبل از اینکه آخرین ضربه‌هات رو برای ویران کردنش بزنی، فکر کنی.
خواسته زیادی نیست.
یه آدم، در طول زندگیش، قلبشو تو ویترین ضد ضربه نگه نداشته، قلب هر آدمی پر از زخمه پر از درد حتی چیزایی که تو هیچوقت قرار نیست بدونیشون...