● ادبیات زنانه ●

انجمن کافه نویسندگان

تو را نمیدانم، ولی من،
هنوز تنهاتر از تنها منم من
همون بیگانه از خود درتنم من
اگر زیبابه قامت پیرهنم من
پراز احساس عاشق بودنم من
به خود می بالم از اینکه زنم من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

تو یک زنی...
لباس خوب بپوش !
برای خودت غذای خوب بپز !
خودت را به صرف قهوه ای در یک خلوت دنج میهمان کن !
برای خودت گاهی هدیه ای بخر !
وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری ..
احساس سربلندی می کند
آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی
کمتر به اشتباه اعتماد می کنی یادت باشد ....
برای یک زن عزت نفس غوغا میکند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

من زن خلق شدم
نه برای در حسرت یک بوسه ماندن.
برای بوسه ای از جنس آرامش.
من زن نشدم که همخواب آدمهای بیخواب شوم
زن شدم که برای خواب کسی رویا شوم.
زن نشدم که در تنهایی ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم.
زن شدم تاآغوشی در تنهایی عشقم باشم.
برای خوشنامی صد سال کم است اما برای بد نامی یک لحظه کافیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن
چون آرایش ندارن
هستن دخترایی که وقتی یه پسر. پولدار میبینن دلشون نمی لرزه
چون دلشون دله نه ژله
هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن
چون اینا دخترن نه دلستر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

زن ....جنس عجیبی ست!
چشم هایش را که می بندی, دیدِ دلش بیشتر...
دلش را که میشکنی, باران لطافت از چشم هایش سرازیر...
انگار درست شده تا...روی عشق را کم کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

دستش را بگیر ...
با عشق نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
بگذار با قدم‌هایی‌ که به سویِ تو می‌‌آید
از خودش دور شود .
شاید نمی‌‌دانی‌
آغو*ش یک مرد
گاهی‌
دنیایِ زنی‌ را خراب می‌‌کند !
گاهی‌ ، آباد
... دستش را بگیر
نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
حواست باشد
دنیای یک زن هیچ وقت خبرت نمی‌‌کند
" به مردی که زبانِ سکوت زن را بفهمد ، باید گفت خدا قوت "
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

دل هیچ اقیانوسی
در تلاطم ِ جزر و مد نمی افتاد .
و اگر خورشید
اندام ِ زنانه اش را عریان نمی کرد
کدامین آفتابگردان
سوی ِ چشمش را
بر کشیدگی ِ خط ِ چشم ِ آفتاب کش می داد !
و حتی وقتی برای ِ انسانها
کلمه ی ِ "زندگی "
با حروف "زن " آغاز می شود
دیگر این ملامت ِ ما چیست
که چرا آدم
از دست ِ حوا سیب خورد !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

تمام زن ها شاعر می شدند
اگر مردها گریستن بلد بودند
. . . و
می‌توانستند
با رقص ِ چشم هایشان
طوفان به راه بیاندازند
هیچ مردی شاعر نمی شد
اگر زنی ...
هیچ مردی شاعر نمی شد
اگر زنی در کار نبود ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زن ها قلب خانه اند .. زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد ، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد ، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد ، تمام اهل خانه را به غم کشیده است
آری زن بودن دشوار است ، زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ReiHan
زن هایی که پژمرده اند

کمتر عشق به آنها تابیده

شاید هرگز معشوقه نبوده اند

هروقت زنی زیباتر شد

شک نکن نگاه های مردی عاشق

درحوالی اش قدم می زند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین