متن | انجمن کافه نویسندگان

[Vida.]

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد، دوباره دوام می آورد. اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است. شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم … اما در آنجا که ترکم کردی هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
​

 

[Vida.]

میان تمام چیزهای قطعی، قطعی ترین شان تردید است …​

 

[Vida.]

می گویند:زمانی که داری، بخور، بنوش و شادباش. اما چگونه می توانم بخورم و بیاشامم، هنگامی که می دانم آن چه را که خوردنی است. از دست گرسنه ای ربوده ام
و تشنه ای به لیوان آب من محتاج است​

 

[Vida.]

آندره آ: بدبخت کشوری که قهرمان ندارد! گالیله: نه. بدبخت کشوری که احتیاج به قهرمان دارد…!
​

 

[Vida.]

ریشه اعتقاد از آنجا خشک می شود، که بخواهند تحمیلش کنند …​

 

[Vida.]

برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی… آغاز اصالت خوب همین است که… نخواهی چیزی باشی که نیستی…​

 

[Vida.]

در منطق هرگز چیز غیر منتظره ای نمی تواند وجود داشته باشد.



​

 

[Vida.]

جسم انسان، بهترین تصویر روح اوست.​

 

[Vida.]

محدودیتهای زبان من به معنای محدودیتهای دنیای من است.​

 

[Vida.]

فکر نکنم مجبور باشم باور کنم خدایی که حواس، عقل و هوش را به ما اهدا کرده قصدش این بوده که از آنها استفاده نکنیم​