طنز [سلطان غم مادر]

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

مامانم یه کانال اشپزی فرانسوی پیدا کرده همون چیزایی که قبلا میپخت رو میپزه فقط شمع روشن میکنه
مام بجای دستت درد نکنه ننه میگیم مغسی بوکو ماما

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

به مامانم ميگم اگه من بميرم چکار ميکنی؟!
ميگه يه مراسمی برات بگيرم
چشم عمّه هات در بياد.

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه : گله؟
بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه . . !
مامانمم برگشت گفت:
نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انظباطی اینه که
امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

عکس سوپ خفاشو نشون مامانم دادم میگم این غذا مریضی آورده
میگه شبیه دلمه های عمته

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم
با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم :الو، مامان خوبه؟
مامانم هم میگه :
مرسی همه خوبن شما خوبین؟
خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم…
الان فهمیدم چرابابام سکته کرد

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

با مادرم داشتم انباری خونه رو تمیز میکردم?
یهو یه بسته مداد رنگی 24تایی پیدا کردم!
نشون مامانم دادم. یهو زد زیر خنده
گفت وقتی بچه بودی اینو خریدم
که هر وقت بیست گرفتی بهت بدم
خاک تو سرت

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

‏واسه کبدم صبح ها میرم میدوم ؛ به مامانم گفتم امروز صبح بلوار اصلی رو تو 20 دقیقه دویدم
سری تکون داد با نگاهی سرد مملو از تاسف گفت :
همه دکتر مهندس تحویل جامعه میدن ، ما رو باش که اسب تحویل جامعه دادیم

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

برادرزادم دیروز سه دقیقه گریه کرد واسش تبلت خریدن !
منم بچه بودم یادمه ۳ماه گریه کردم واسم یه شمشیر پلاستیکی خریدن،
آخرشم مامانم با همون خودمو ميزد

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

مامانم هر وقت میخواد منو تهدید کنه میگه، صبر کن بالاخره که بابات میاد خونه، میگم تکلیفتو معلوم کنه...
حالا اصن تکلیف بابامم مامانم روشن می کنه ها

 

[دختر خوشگل انجمندختر خوشگل انجمن عضو تأیید شده است.]

مامانم هر وقت میخواد منو تهدید کنه میگه، صبر کن بالاخره که بابات میاد خونه، میگم تکلیفتو معلوم کنه...
حالا اصن تکلیف بابامم مامانم روشن می کنه ها