✨صِدایَت✨

[Lidiya]

به تو که می‌رسم ، مکث می‌کنم!
انگار در زیبایی‌ات چیزی جا گذاشته‌ام!
مثلاً در صدایت آرامش...
یا در چشم‌هایت زندگی...

.#نیما_یوشیج
​

 

[Lidiya]

زندگی همین است
همین چیزهای کوچک ساده
مثلا تو بخندی
و من قربان صدقه ی
لحن صدایت بروم...
???​

 

[Lidiya]

مثلا
وقت هایی که کارِ واجبی دارم و
با عجله صدایت می زنم ...

"جانم...؟ " نگو ...!

حرفم را فراموش می کنم.​

 

[Lidiya]

بودنت ،
خندیدنت،.
نگاهت و #صدایت‍‍.
این ها تمام قرص های .
آرامش بخش دنیا .
را بی اعتبار میکنند ...!​

 

[Lidiya]

در دنیایی‌ که فرسنگ ها فاصله را با یک زنگ میتوان از میان برداشت
نمیتوان فاصله را بهانه کرد

دلم لم*س صدایت را از پشتِ هزاران سیمِ تلفن می‌خواهد​

 

[Lidiya]

می خواهم گُم شَوَم
میان خنده هایت
صدایت، نگاهت
و دیگر هیچوقت کسی مرا پیدا نکند... ​

 

[Lidiya]

برایم کمی حرف بزن.
هر چه می‌خواهی بگو...
ذره ذره‌ی من تو را گوش می‌دهد!
شعر بخوان،
تا زندگی، رقصیدن را از یاد نبرد...

کاش بدانی صدایت چه بر سر کلمات می‌آورد.
خودت نمی‌دانی
وقتی دیوانه‌وار نگاهم می‌کنی
و برایم از طرح گل‌های پیراهنت می‌گویی،
چقدر زیبا می‌شوی...
دلم می‌خواهد تمام عمرم
با حرف زدن کنار تو بگذرد...

بگذار ساده‌تر بگویم.

اجرایت حرف ندارد.
حِست را دوست دارم.
‍‍صدایت را بیشتر...

#مهران_رمضانیان

 

[Lidiya]

مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جان من

مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از ته جهنم
می آیم

جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم.

 

[Lidiya]

من
صدای نَفَست را سلامی می دانم؛
که آفتاب،
اولین بار،
به دانه ی گندم داد!

#رسول_ادهمی