از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحهای درباره امید بنویسی، چه مینویسی؟
گفت ۹۹ صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن...
منتظرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد...
یه مرحله از زندگی هست که آدمیزاد از هرکسی و هرجایی که بهش تعلق داره، دل میکَنه و میره.
ولی یه نقطه هست که آدم به خودش میاد و میبینه به هیچجا تعلق نداره، هیچکس نیست که حتی ترکش کنه...