ابلوموفیسم~

گاهی آماده‌ام همه چیزم را بدهم تا هیچ پیوندی با جهان انسان ها نداشته باشم.

|آلبرکامو|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فقط اون‌جايي که هوشنگ ابتهاج ميگه:
"نمی دانم
چه می‌خواهم بگویم
غمی در استخوانم
می گدازد"

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه‌ای درباره امید بنویسی، چه می‌نویسی؟

گفت ۹۹ صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن...
منتظرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و آنی را که دوست داری
نصف دیگر تو نیست!
این تویی، اما جایی دیگر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پس اون «دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور» ما چی شد آقای قاضی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
يک آمدنِ بعید یعنی تو
صد پنجره انتظار یعنی من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دروغ سیزده مال اونیه که کل سال راست میگه نه تو

رومن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم برای تو تنگ است و خوب میدانی
چقدر دوری و من بی تو، ابرِ بارانی

دلم هوایِ دو فنجان چای و لبخندت
دلم هوای تو و یک سکوتِ طولانی...

?#معصومه_صابر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏یه مرحله‌ از زندگی هست که آدمیزاد از هرکسی و هرجایی که بهش تعلق داره، دل میکَنه و میره.
ولی یه نقطه هست که آدم به خودش میاد و میبینه به هیچ‌جا تعلق نداره، هیچکس نیست که حتی ترکش کنه...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جان رفت،
و ما به آرزویِ دل نمی رسیم ...

#وحشی_بافقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین