همگانی [ایـسـتـگـاه نِـــویـسَـنـدِگـی] ✍️

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
چه شوق و چه ذوقی باشد در این زندگی..
وقتی من در غم دوری از خنده‌هایم به سر می‌برم.


HILDA
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی می‌دانست اینگونه به اعتماد دارم..
اینگونه او را بر چشمانم می گذاشتم..
چرا باورم را نسبت به اعتمادش شکست؟
رفیق بود برایم و حال... تبدیل به خنجری زهرآلود در ژرفای قلبم شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی من در تنهایی مغروق شده‌ام...
وقتی می‌بینی تنهایی مانند طناب دار بر گردنم آویخته..
چرا نجاتم ندادی...؟
وقتی از اعماق وجودت می‌دانستی که من به تو...
باور دارم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از من به من فرسنگ‌هاست... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جایت خالی‌ست.
جای شوخی‌هایت،
خنده‌هایت
دعوا کردن‌هایت
حتی... حتی جای دل من هم خالی‌ست. حس‌اش می‌کنم.
تو با رفتنت، زندگی‌ام را بردی. آرام باش، زندگی درد دارد اما تو خوب بمان.
#ملیکا.کاف
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش می‌شد زمان‌هایی را که صرف تو کردم پس بگیرم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش زمانی را که صرف تو کردم
باز هم صرف تو می‌کردم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نکند مرا ببری از یاد؟
نکند عشقم بشود کابوست
ای وای
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی درهای پشت سرت بسته می‌شدند، نترس!
این یعنی دست از نگاه کردن به گذشته برداری و به سمت آینده بری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جام خمر ل*بِ لعلت که مراست عشق و جنون
به که باید گفت دین از سرِ من پر داده؟


- مطهره.س
۰۰:۰۰
هفدهم آبانِ بارانیِ ۱۴۰۰
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین