شعر ●○•دانه برف سپید•○●

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ......!
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
روزی می آید
ناگهان روزی می آید
که سنگینی ردپاهایم را
در درونت حس کنی
رد پاهایی که دور می شوند
و این سنگینی
از هر چیزی طاقت فرساتر خواهد بود

ناظم حکمت
ترجمه ی رسول یونان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب
هرچه تاریک تر
ستارگان، روشن تر

گروس عبدالملکیان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداری اش بدهم که فکر نکند
بگویم که می گذرد
که غصه نخورد

باید خودم را ببرم بخوابد
من خسته است

علیرضا روشن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چیزى در رویاهامان مى سوخت
و دود از قطار برمى خاست

حالا
من بازگشته ام مادر!

حالا
من، عذابِ توام مادر!
من، جهنمِ توام!

تو مجبورى
کهنه ى جهنمت را عوض کنى
و هیچ چیز غمگین تر از این نیست
که مجبور باشى
جهنمت را ب*غل کنى
جهنمت را ببوسى

گروس عبدالملکیان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کمی خسته‌ام
کمی شکسته
کمی هم نبودنت، مرا تیره کرده است
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را
هنوز یاد نگرفته‌ام
و اگر کسی حالم را بپرسد
تنها می‌گویم "خوبم!"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر کجا که باشم
باز کفن بر شانه از اشتباهِ مرگ می‌گذرم
می‌آیم مشق‌های عقب‌مانده‌ی تو را می‌نویسم
پتوی چهارخانه‌ی خودم را
تا زیرِ چانه‌ات بالا می‌کشم
و بعد... یک‌طوری پرده را کنار می‌زنم
که باد از شمارشِ مُردگانِ بی‌گورش
نفهمد که یکی کم دارد!

سید علی صالحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌بینی که راه را
اشتباه نیامده‌ام.
آنقدر نزدیک شده‌ام
که شبیه تو را دیگر
به ندرت می‌بینم
اما تا چشم کار می‌کند
تو را نمی‌بینم
تو را ندیده‌ام
تو را...

عباس صفاری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رازآلوده‌ای
آنگونه که آزادیِ پس از مرگ
در زندگی‌ات جاری‌ست
و دست‌ها را نگرفته می‌خوانی
حاضر جوابی‌ات به کدام کوه رفته بود
که هرچه گفتم
چیز دیگر شنیدم
که هرچه دست‌ها را بر سینه گذاشتم
صدای بال این پرنده
از لای انگشت‌هام نشت کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای کاش دستخط‌ات ارثی شود
فرزندان‌مان
از تو زیبا نوشتن بیاموزند
از من، پاک کردن...

حسن آذری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

......!

کاربر ویژه
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,171
پسندها
پسندها
2,598
امتیازها
امتیازها
273
سکه
15
و من از روزگارانی پیش
محتاج زنی بوده‌ام که به محزون‌شدنم وادارد
زنی که بر بازوانش
چون گنجشک بگریم
زنی... پاره‌هایم را
چون پاره‌های بلورِ شکسته گرد آرَد...


نزار قبانی
ترجمه‌ی موسی اسوار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین