۱
 انسانها بالاخره راهی پیدا میکنن که مردهها رو زنده کنن. اما اولین انسانی که برمیگردونن... تغییر کرده.
۲
 شخصیت داستان دچار نفرینی شده و باید همیشه انگشتری بذاره و شیئی رو که اسمش صبح روی انگشتر معلوم میشه، پیدا کنه. یه روز اسم چیزی رو روی انگشتر میبینه که هنوز وجود نداره.
۳
 به شهر جدیدی نقل مکان کردید. میگردید و یه خونهی متروک پیدا میکنید؛ داخلش دهها بچه زندانیان. اما ظاهرا خودشون میخوان برای همیشه گمشده و زندانی بمونن.
۴
 دربارهی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید.
?• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° عقاید سمی
° علف هرز
° مخمصه
° جوجه و گربه
° کوزه
° چراغ نفتی
	
	
				
			۲
۳
۴
?• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° عقاید سمی
° علف هرز
° مخمصه
° جوجه و گربه
° کوزه
° چراغ نفتی
			
				آخرین ویرایش توسط مدیر: