شعر | جان لاجانم |

انجمن کافه نویسندگان

ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب
وز نفس اهل درد مایه درمان طلب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امـید وصال اسـت در اشتیاق
ولی در وصـال است بیم فراق
امیـد نعیم است و بیم جحیم ..
به*هر حال امیـد بهتـر که بیم ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر آن که جانب اهل خٖدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد

#حافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست'?'

_سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی
محرم دل مطلب تن مقصد جانم تویی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جانم از کَف رفته بود و جانِ جانانم شدی …
ماهِ من گُم شد در این شب، ماهِ تابانم شدی …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به جان تا شوق جانان است ما را

چه آتش‌ها که بر جان است ما را

بلای سختی و برگشته بختی

از آن برگشته مژگان است ما را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جان به جانان، دل به دلبر، گر دهی

جان و جانان دلبر و هم دل توئی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما ترک سر بگفتیم،

تا دردسر نباشد

غیر از خیال جانان،

در جان و سر نباشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین