[~ یـادداشـتـــ هـای تـلـخ نـویـس ~]

شیرینی های زندگی
بیش از یکبار به کام آدم نمی نشیند
اما تلخی هایش هربار تازه اند
هرباره تازه تر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش اینجا بودی
همین کنار خودم ...
و من یادم می رفت
که خسته ام ؛
خرابم ؛
ویرانم..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه حس بدیه
جای یک نفر
تو زندگیت همیشه خالی باشه
و تو به اندازهٔ تمام رفتن ها
و تمام خداحافظی های دنیا
بی همسفر ترین خسته دنیا باشی ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دراز میکشی آهسته، درد توی سرت
دراز میکشد آهسته تیر در کمرت
نخاع قطع شده در فشار آغوشی
که باز مانده برای ادامه ی سفرت
...
میان بستری از خاطرات مختصرت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضی ها خودشان هم نمیدانند
که با رفتنشان عصبِ احساس را در ادم ها طوری میکُشندکه دیگر
نه دلتنگ میشوند
نه محبت میکنند
نه گریه میکنند
نه گریه میکنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
درد داره ؛
وقتی ساعتها میشینی
و به حرفهایی که
هیچ وقت
قرار نیست بگی
فکر میکنی ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از صبح هایی که
بی تو شروع میشوند ؛
تا شب هایی که بی تو تمام...
برزخی ست به نامِ : "روزمرگی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روزى كه رفت،
با شبى كه برگشت،
خيلى فرق داشت !
روزى كه رفت،
با شبى كه برگشت،
خيلى فرق داشتم!
او دوستم نداشت و داشت،
من دوستش داشتم و نداشتم !
به همين گنگى،
به همين وحشتناكى !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
يك روز
پيراهنم رفته رفته رنگ مى بازد و
سفيد مى شود
روزى كه انتظار دست هاى تو را
براى آخرين بار آه مى كشم
و براى اولين بار مى فهمم
دستى كه آخرين دكمه ها را باز مى كند
مى تواند
به بستن چشم ها آمده باشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی تو
‎دلتنگ ترین حادثه ی
‎قصه منم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین