[ دلـنـوشـتـه های بــآرانـی ]

ابر
دودِ سیگارِ مردی است
که حرف هایش را می خورد
و بعد فوت می کند
غم که زیاد باشد
باران می بارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بــــــــــــــــــ ـاران
بهانه ای بود تا زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی
کـــــــــــــــــ ـاش
نه کوچه انتهایی داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روزهای ابـری و بارانی
گلـهـای آفتـابگردانـــ بلاتکلیفنـد
مثـل هـمـه ی روز های عمر من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش باران بودم
و غم پنجره را میشستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا میدادم
پاک کن پنجره از دلتنگی
که هوا دلخواه هست
گوش کن باران را
که پیامی دارد
دست از غم بردار
زندگی کوتاه هست
باز کن پنجره را
روز نو در راه هست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران همه ي وقت
حادثه اي شاعرانه نیست
از انهایی که سقفشان
شده هست آسمان، بپرس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران که بند بیاید
تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن
نمک روی زخم ست بارانی که بی تو ببارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حکایت تو با من
حکایت باران ِ بی امان است
بر تن نحیف ِ برگ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضى وقت ها مى خواهى
به قلبى پناه ببرى
شايد تا وقتى كه باران تمام شود
شايد هم تا هميشه ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران شده ای
یک لحظه میباری ومن
یک هفته بیمارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تلنگر کوچکی است بــاران
وقتی فراموش می کنیم ؛
آسمان کجاست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین