مضمحل

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع bahar...
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در سرزمین من
خار نکار
شاید فردا پابرهنه
به دیدارم بیایی...

"غاده السمان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حس می‌کنم
نیش ستاره را
در چشمم
طعم ستاره را
در دهانم
و طعم یک کهکشان تنهایی را
در جانم

"منوچهر آتشی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه حرف‌ها که درونم نگفته می‌ماند
خوشا به حال شماها که شاعری بلدید!


"رضا احسان‌پور"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چهره‌هایی وجود دارند که
می‌ارزد که پس از دیدار آن‌ها چشم فرو بندیم و بمیریم
تا ناگزیر نباشیم پیش خود بگوییم:
“ هرگز من او را در بازوانِ خود نخواهم دید... "

"هانری دومنترلان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دستانت را اندکی به من امانت بده
می‌خواهم با آن ها،
گره از بافته‌های اندوهم بگشایم.

"غاده السمان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فریاد که من از همه دیدارِ تو را
مشتاق‌ترم وز همه محروم‌ترم


"هاتف اصفهانی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای تو چه بگویم...؟
بگویم زخمم انقدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟

"غلامرضا بروسان"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
محبوب من... شما که می‌خواستید بروید،
پس چرا این همه خاطره در کوچه‌ی ما جا گذاشتید؟


"محمد صالح علاء"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفت: احوالت چطور است؟
گفتمش: عالی است! مثل حال گل! حال گل در چنگ چنگیز مغول!

"سهراب سپهری"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی فهم نفهمیدن‌هاست!

"سهراب سپهری"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین