شعر اشعار منور
- نویسنده موضوع مَـهـوا
- تاریخ شروع
-
- برچسبها
- از ورای شعر اشعار انجمن کافه نويسندگان
احوال دل مپرس که خون ریزد از قلم
وقتی که می‌رسم سرِ شرحِ بیانِ دل
#عارف_قزوینی
وقتی که می‌رسم سرِ شرحِ بیانِ دل
#عارف_قزوینی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گله‌ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی‌ست
#محمدعلیبهمنی
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی‌ست
#محمدعلیبهمنی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به ابر امید دارد دانه تا زیر زمین باشد
نظر بر عالم بالاست دائم خاکساران را
#صائب_تبریزی
نظر بر عالم بالاست دائم خاکساران را
#صائب_تبریزی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اساسِ علم ریاضی به باد خواهد رفت
اگر که مسئله‌ها عاشقانه حل بشود!
#غلامرضا_طریقی
اگر که مسئله‌ها عاشقانه حل بشود!
#غلامرضا_طریقی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها
عاقبت با قلمِ شرم نوشتند نشد...
عاقبت با قلمِ شرم نوشتند نشد...
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صد بار گفتم میروم یک بار نشنیدم بمان!
یک بار گفتی میروم صد قفله کردم خانه را...
یک بار گفتی میروم صد قفله کردم خانه را...
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است
-خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است!
#سیدمهدیموسوی
-خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است!
#سیدمهدیموسوی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی،
ز آن روز حذر کن،که ورق برگردد!!
ز آن روز حذر کن،که ورق برگردد!!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده
(کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.