[ غـــُــرغـــُــریــــآتــ ـــ .... ]

تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست
از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کند بگویم که بهترم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم
رازی است که در میان حنجره ام دق میکند
وقتی که نیستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عـــآدَٺ مــــے ڪــُنـَـــم :
بــہ دآشــٺـــَـטּ چــیـــزے وَ سـِپـَـس نـَـدآشـٺـَـنـَــش
بــہ بـــودَטּ ڪــَـســـے وَ ســِـپـَـس بـــہ نــَبــودَنـــَــش
ٺــَــنــہــآ عــآدَٺ مــے ڪـُـنــَـمــ
اَمــآ فــَـرآمــوش نـــہ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روزهــــای تکـــراری مـــرا خستـــه نکـــرد
چیــــزی کـه مــرا از پــا درآورد
تکــــراری شدنـــم در چشمــــان او بـــود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سخت است
فراموش کردن کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش می کردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این گونه است پایان
او را به خودش می رسانی
و خودت
سرگردان ِ خودت می مانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خوب که فکر می کنم
می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار
بیشتر میچسبد
تـــــا
عاشقانه های این عاشق های تو خالی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی لحظه های سکوت
پرهیاهو ترین دقایق زندگی هستند
مملو از آنـچه می خواهیم
بگوییم ولی نمی توانیم بگوییم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سـاعتـــــــــ هـای نبودنتــــ
روی مچـــــم بستــه نمیشــــه
حلقــــه می شـــــوند دور گــــــــردنــــم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یکی بیاید
دست این خاطره ها را بگیرد
ببرد گردش
کلافه کرده اند مرا،
بس که نق می زنند به جانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین