ادیان و فقه آیین مانوی

احکام و آداب
سرود بِمای مقدس


خوشا مانستان‌های مقدست
که در اکناف جهان پراکنده‌اند
خوشا تاک‌هایت که در همه‌جا گسترده‌اند
خوشا فرزندانت که در همهٔ اقلیم جهان آوازه یافته‌اند
خوشا بِمای تو که اکنون همه‌جا پایدار گشته
چنان رودی که در تمامی زمین جاری‌ست.[۵۸]
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند می‌شمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانه‌ای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگی‌های چهارگانه‌اش (روشنایی و قدرت خداوندی‌اش و دانش و پاکی‌اش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش‌اخلاقی، پاکدامنی و عفت. نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سخت‌گیری‌های رده‌های بالاتر بر آن‌ها نبود اما می‌بایست از عواملی مانند بت‌پرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را به جای آورند.[۵۹] مانوی‌ها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه گزارده می‌شد. آن‌ها می‌بایست با آب مسح می‌کردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آن‌ها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین می‌گشت. مانستان‌های مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزه‌داران و دعاهای ایشان بود.[۶۰] آن‌ها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار می‌شد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف می‌کردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی می‌گذاشتند. این عید را «بما» می‌نامیدند.[۶۱] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر می‌گذاشتند و با مردان دست می‌دادند. مشت گره‌کرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی می‌کردند. روش دفن مرده‌هایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را بره*نه در خاک می‌گذاردند.[۶۲]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فرمانهای مانی برای گروه برگزیدگانویرایش
راستی و پرهیز از دروغ
بی‌آزاری و پرهیز از کشتن
پاکیزگی دهان و پرهیز از خوردن گوشت
تکلیف به تزکیه تفس و پاکدامنی
فقر فرخنده[۶۳]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فرمانهای مانی برای گروه نیوشاگانویرایش
پرهیز از پرستش بتها
پرهیز از دروغ
پرهیز از آزار
پرهیز از کشتن
پرهیز از ارتکاب به زنا
پرهیز از دزدی
پرهیز از ریا
پرهیز از جادوگری
پرهیز از شک به دین
پرهیز از سهل انگاری و بی دقتی در عمل[۶۴]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مراتب و رده‌های دینی



220px-Museum_f%C3%BCr_Indische_Kunst_Dahlem_Berlin_Mai_2006_066.jpg


تصویر یک برگزیده مانوی مربوط به قرن دهم میلادی که در موزه برلین نگهداری می‌شود


پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و رده‌ها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعهٔ مانوی جهان دست شخصی بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب می‌شد. مقر اصلی رهبر که «دین‌سارار/دین‌سالار» (آرخِگوس) نامیده می‌شد، در بابل بود. در دورهٔ عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شده بود. ابن ندیم در «الفهرست» آورده که: «در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شده‌است».[۶۵] از آن‌جا که یاری‌رساندن به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود، ازدواج چندان سفارش نمی‌شد؛ به این نحو که مانویان رده‌بالا اجازهٔ زناشویی نداشتند، ولی برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج پایگان (درجه) تقسیم می‌شدند:[۶۶]

۱-هَموزَگان/هَموژَگان (آموزگاران) یا فْریستَگان/فْریشتَگان (فرستادگان؛ رسولان): بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هر زمان بیش از دوازده نفر نمی‌شدند.۲-ایسپَسَگان/اِسپَسَگان (اسقفان؛ شَمّاسان/مُشَمَّسان): در هر زمان ۷۲ نفر بودند.۳-مَهیستَگان/مَهِستَگان (شیوخ) یا مان‌ساراران/مان‌سالاران (کشیشان): در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت و اداره‌مانِستان‌ها (نیایش‌گاه‌های مانوی) برعهدهٔ ایشان بود.۴-ویزیدگان (گزیدگان): که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آن‌ها اطلاق شده‌است.۵-نَغوشاگان/نیوشاگان/نیوشایان (شنوندگان): مستمعینی بودند که آموزه‌ها را نیوش می‌کردند. احتمالاً نام عرفانی سَماع نیز از همین ریشه است.[۶۷] در متون اسلامی آن‌ها را سَمّاعون نامیده‌اند.
البته درمیان رتبه‌های ۱ تا ۴ و گاهی در میان شنوندگان، گروه‌هایی دیگر نیز بودند که برای نمونه می‌توان به «خروش‌خوانان/خروه‌خوانان» یا «یَزدامَذان» (واعظان)، «دبیران» (نویسندگان؛ کاتبان)، «نگارگَران»، «نَبیگان‌گَران» (تذهیب‌کاران)، «مَهرسَرایان» (سرایندگان سرودهای ستایشی؛ شاعران و ترانه‌سرایان)، «آفْرین‌سَران» (رهبران گروه هم‌نوازان یا هم‌سَرایان)، «گَواگان/گَواهان» (شاهدان؛ شهود)، «نَغوشاگانِ برگزیده» (شنوندگانِ کامل) اشاره کرد.
کسی‌که مانوی می‌شد می‌بایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا به صورت گزیده شناخته می‌شد. اگر در این آزمونِ ترکِ علایقِ نفسانی شکست می‌خورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی می‌بود، در ردهٔ نیوشایان قرار می‌گرفت.[۶۸]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در کیش آیین مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمی‌شود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسان‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌های زندگی پرهیزکارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشته‌ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار می‌شود.[۶۹] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز به‌طور کامل دل از لذات و دلبستگی‌های دنیوی نگسسته‌اند در رده دینی نیوشایان قرار می‌گیرند.[۷۰] نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکی‌های دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه می‌شوند. او جانب فرشته را می‌گیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات می‌دهد. با این‌حال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده می‌شود و در جسمی دیگر حلول می‌کند و این پدیده را تناسخ می‌گویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنج‌آور دانسته و در اصطلاح سمسارا می‌نامیدند.[۷۱] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم می‌شوند.[۷۲]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دین مانوی به‌دلیل پراکندگی و وسعت حوزهٔ تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچ‌گاه دین رسمی نبوده و به‌جز یک دورهٔ کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۷۳] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته، به‌تدریج دارای فرقه‌های متعدد و جداگانه‌ای شد که فقدان مرکزیت دینی مانوی در سده‌های میانه (قرون وسطی) و ناتوانی در رساندن پیام خود به تمام مانویان را نشان می‌داد.[۷۴]

در ایران فرقه‌های متعددی از این دین بیرون آمد که مهم‌ترین آن‌ها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخه‌هایی مانوی می‌دانند؛ ضمن اینکه تأثیر مانوی‌گری بر فرقهٔ خرم‌دینان کاملاً آشکار است، به‌طوری‌که برخی آن را شاخه‌ای از مزدک‌گرایی و برخی شاخه‌ای از آیین مانوی می‌دانند.[۷۵] اصطلاح زندیق (زندیک؛ اهل تاویل) تا مدت‌ها در ایران باقی ماند؛ چنان‌که امروز نیز به‌کار می‌رود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشه‌های نوین بود. همچنین دسته‌ای به نام «دیناوری‌ها»، پیش از «دیناوران به‌آفریدی»، در ایران زندگی می‌کردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند، با رهبری شخصی به نام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانوی‌گری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۷۶]

در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانوی‌ها تغییر نام دادند و مدت‌ها در مناطق مختلف اروپا باقی‌ماندند.[۷۷] از جماعت‌های مانوی باقی‌مانده در اروپا می‌توان به فرقهٔ بوگومیل‌ها (دوست‌داران خدا) که باورمندان بلغاری سدهٔ دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود.[۷۸] همچنین کاتارها (پاکان) و آلبیژواها دو فرقهٔ مهم مانوی بودند که تا سدهٔ دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بی‌شماری داشتند، اما به‌دلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگ‌های داخلی فرانسه رفته‌رفته منزوی شده و احتمالاً در سده‌های بعدی ناپدید گشتند. به‌نظر می‌رسد که کاتارها خود نیز مذهب‌شان را از بوگومیل‌ها عاریت گرفته بودند.[۷۹] از دیگر فرقه‌های مانوی می‌توان به پاتارین‌ها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانی‌ها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیان‌ها اشاره نمود. پولیسیان‌ها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سدهٔ هفتم میلادی در ارمنستان بنیان‌گذاری شد؛ و تصور بر این است تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سدهٔ هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بوده‌است. در آن زمان پولیسیان‌ها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشان‌شان ازمیان رفت.[۸۰]

همچنین به‌نظر می‌رسد مسیحیان نسطوری چین و ترکستان در مقاطعی تحت نفوذ برخی رهبران جوامع مانوی بوده‌اند. برای نمونه، می‌توان به اسقف سلیمان، پیشوای مشترک مانویان و نسطوریان ناحیهٔ چیانگ-نان چین اشاره کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آموزه‌ها و آثار مانی، فعالیت‌ها و کتاب‌های پیروان و شاگردان او، نیز نوشته‌های انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائهٔ تصویری روشن و کامل از مانی بر عهده دارند.[۸۱]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می‌نامید، به او وحی شده‌است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده‌است، اما ترجمه بسیاری از آن‌ها در دستنویس‌های ایرانی به گونه‌ای باقی‌مانده‌است که در بیشتر موارد نمی‌توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله‌ها و نامه‌ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است.[۸۲]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به ۲۲ بخش تقسیم شده‌است. در کتاب الفهرست ابن ندیم از آن ذکری نشده‌است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می‌شده‌است. یعقوبی تعداد انجیل‌ها را ۱۲ ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای ۲۲ است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده‌است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده‌است. شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده‌است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده‌است. متن در بردارنده نقل قول‌های کوتاهی از نامه‌های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده‌است.[۸۳]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان‌های ایرانی شناخته نشده‌است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده‌است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده‌است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده‌اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، دربارهٔ جنسیت فرشتگان، نقل کرده‌است و یعقوبی آورده‌است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می‌پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می‌دهد.[۸۴]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین