گزین نوشت | انجمن کافه نویسندگان

[Ghost]

این كه می گویم می روی
یعنی : می شود نروی ؟!
یعنی : حالا كه می روی زود برمیگردی ؟

 

[Ghost]

شب از نیمه که بگذرد
کارهای زیادی هست که باید انجام بدهم
مثلا مسواک بزنم
ساعتم‌ را برای صبح فردا کوک کنم
بعد
تا می‌ توانم
دلتنگت شوم

 

[Ghost]

عشق یعنی یکی بود،یکی نابود

 

[Ghost]

امروز دیدمت خسته بودی
اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی
دیگه دوستم نداری می دونم
حتما به دیگری دل بسته بودی

 

[Ghost]

این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم
خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم
این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم

 

[Ghost]

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

 

[Ghost]

چه دوستی پاکی دارند کفش ها…
هر کدام که گم شوند..
آن یکی را آواره ی خودش میکند …

 

[Ghost]

میرم ولی این و بدون
چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن
نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بی کسی
با عکست آروم بگیرم

 

[Ghost]

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم تنهایی را دوست دارم جون بی وفا نیست
اما حالا مینویسم از تنهایی بیزارم جون تنهایی یادآور لحظات بی تو بودنم است عزیز

 

[Ghost]

به هرکس دل سپردم بی وفا شد
چون پابندش شدم از من جدا شد
نمیدانم از اول بی وفا بود
یا که من نازش را کشیدم بی وفا شد