دلنوشته ♥ دلـنوشـتـــه هــای ميلاد تهـرانــی ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مي آيي عاشق مي كني
محو مي شوي
تا فراموشت مي كنم
دوباره مي آيي
تازه مي كني خاطرات را
محو مي شوي
به راستي كه سراب از تو با ثبات تر است!!!
عزیز دلم
زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته است !
تو دیگر
پشت درخت های تقدیر و حادثه پنهان نشو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اين كه دوستت دارم هايم را

از هر طريقی به گوشَت می رسانم

و اين كه مطمئنی كسی كه نمی شناسی اش

جايی در دنيا بی وقفه حواسش به تو هست ،

يعنی ناراحتی ات ، عذابم می دهد !

لبخند بزن و مثل سابق بدرخش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همانا تو خدای نــوح ،

ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد هستی

و نیـــز خدای ما که هیچ کس نیستیم !

پس به ما هم حق بده که بخواهیم

هوای مارا بیشتر داشته باشی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روي صندلی راحتی ات ،

کتابم را می خوانی و

با خاطرات نداشته مان سرگرمی.

نه من می شناسمت، نه تو مرا .

برای همين به عشقمان پای بندی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
لبخنــد که میزنی

پیش پـــا افتاده ترین اتفاقی که می افتــد ...

اختلال در تشخیص ماه های قمریست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
قتی که چشم بسته

روی طنابی که یک سرش در دست تو بود

بند بازی می کردم...

دریافتم که همیشه در عشق

مساله اعتماد بوده است.

میان چشم های بسته من و

دست های لرزان تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما همیشه به اندازه ی

یک فنجان چای شیرین وقت داشتیم

ولی ...

هیچ گاه حرفی جــز

تلخی جدایی ها نزدیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من به حرفــهایت گـوش دادم و تـو

آن قدر سبک شدی که ابــرها را در آغــوش گرفتی

و دیگر نگاهـَـت هــَم

به پـاهـای در گـِل مانده ام نیفتاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنوز هیــچ علاجی برای

تنهایی دست هایمان نیافته ایــم !

چرا که یک عمر در مدرسه یادمان دادند

که جا های خالی را فقط می شود

با " کلمات مناسب " پر کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر بخواهم صادق باشم
ديگر
به دنبال کسي که درکم بکند نيستم !
من از ابتداي کودکي روروَکم را شکستم
تا روي پا هاي خودم بايستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین